برخورد ناجا با سه گروه از بدحجابان

فرمانده نیروی انتظامی از برخورد پلیس با سه گروه از بدحجابان عمدی، گروه‌های سازمان فساد و افراد با پوشش زننده خبرداد.

سردار اسماعیل احمدی‌مقدم در گفت‌وگو با ایسنا،در مورد رویکرد نیروی انتظامی در اجرای طرح عفاف و حجاب گفت: اساسا در طرح عفاف و حجاب 26 دستگاه دارای مسئولیت هستند و در این میان در طرح عفاف و حجاب 23 وظیفه برای ناجا در نظر گرفته شده که متولی ابتدایی این طرح، شورای فرهنگ عمومی در وزارت ارشاد بود و پس از آن سه سال بعد از دولت اول احمدی‌نژاد، در یک جمع‌بندی مشخص شد که وزارت ارشاد جامعیت لازم برای اعمال مقررات ندارد و به همین دلیل مدیریت این طرح به وزارت کشور داده شد.

وی با بیان اینکه احمدی‌نژاد در دوران محصولی، اساسا این طرح (عفاف و حجاب) را تبدیل به بخشنامه‌ای در راستای رعایت حقوق‌شهروندی کرد گفت: فکر نکنم چیزی از طرح عفاف و حجاب باقی ماند و اگر مانده بود، بسیار کمرنگ و حتی بی‌رنگ شد و یکی دو جلسه هم بیشتر در وزارت کشور در این راستا تشکیل نشد و بعد از آن آقای افشار، معاون اجتماعی وزارت کشور فرداً تدابیری از وزارت کشور می‌گرفتند و از دستگاه‌ها پیگیری می‌کردند. اما در حال حاضر رحمانی فضلی با من تماس گرفت و از آنجایی که در جریان سوابق نبود، به ایشان توصیه کردم که سوابق را مطالعه کنند. اما در این تماس اعلام کردند که مسئول شما هستید و از ما سوال نکنید و ما آمادگی داریم که در یک جلسه وضعیت این طرح در گذشته و حال را مرور کنیم و بسته به نظر آنها است. چرا که مسئول این طرح وزارت کشور است.

ناجا نمی‌تواند یک تنه مبارزه کند
وی افزود: من در این تماس تلفنی به رحمانی فضلی عنوان کردم که شما به ما بگویید چکار کنیم؟ اصلا بگویید هیچ کاری نکنید. هر چند که نمی‌توانند بگویند، چرا که هر دستگاه باید به وظایف خود عمل کند و ناجا نیز 23 وظیفه دارد که وزارت کشور می‌تواند بگوید چطور انجام بده، اما نمی‌تواند بگوید که انجام نده؛ به هر حال ما آماده هستیم که از نظرات کارشناسان در این زمینه استفاده کرده و به نظرم سخنان وزیر کشور در بجنورد مبنی بر حفظ کرامت انسانی و تکیه بر ابعاد فرهنگی، سخن درست و خوبی است.

فرمانده ناجا گفت: بارها به نیروی انتظامی انتقاد شده که چرا کار فرهنگی نمی‌کنید یا کلاس آموزشی و حتی فیلم نمی‌سازید؟ ناجا که نمی‌تواند یک تنه مبارزه کند. بحث‌ها به اینجا ختم نمی‌شود. گاهی انتقاد می‌کنند که چرا ویترین‌های مغازه‌ها را پوشش نمی‌دهید و پاسخ ما این است که وزارت بازرگانی یا صنف مربوطه باید این کار را انجام دهد و وزارت مربوطه باید ضابطه‌گذاری کند. چطور هنگامی که یک موسسه می‌خواهد ارتقا بگیرد، جدولی از بایدها و نبایدها پیش روی او می‌گذارند، اما نمی‌توانند یک ویترین را کنترل کنند.

وی افزود: وقتی احمدی‌نژاد، این طرح را قبول ندارد، برای وزرایش هم هزینه‌بر بود و بر همین اساس ناجا در میدان تنها ماند. اما به نظر می‌رسد این دولت تصمیم گرفته که در اجرای این قانون وارد شود و مسئولیتش با خودش است و ما با آنها هماهنگ عمل می‌کنیم و خوشحال هم می‌شویم که عمده این طرح ایجابی باشد.

احمدی‌مقدم با بیان اینکه در حال حاضر مسئله‌ای که در دستور کار ناجا در این طرح قرار دارد، برخورد با گروه‌های فساد سازمان یافته است که در قالب شو و پارتی اقدام به ایجاد گروه‌های فساد اخلاقی و انحرافات فکری می‌کنند. گفت: در مورد پوشش هم فعلا روی دو مسئله تاکید وجود دارد و فعلا معارضی به پا نخواسته است که یکی از آنها کشف حجاب است که برخی افراد تجری کرده و روسری‌شان را کنار می‌گذارند. البته روی سخن من با افرادی نیست که روسری‌شان سهوا افتاده و گروه سوم افرادی هستند که دارای پوشش زننده‌ای هستند؛ به گونه‌ای که گاهی دیده شده که مانتوی خفاشی یا عبایی را روی کول خود می‌اندازند و از بالا تا پایین بدنشان به شکل زننده‌ای مشخص است که این مسائل با فرهنگ و اخلاق جامعه ما سازگار نیست و در حال حاضر روی این سه گروه متمرکز می‌شویم.

وی افزود: حتی در رابطه با آن زنی که چندی پیش توسط ماموران نیروی انتظامی در برج میلاد مورد تذکر قرار گرفت، باید بگویم اعتراضش به جا بوده و من نیز از پلیس تهران‌بزرگ درخواست ارسال سوابق را کرده و خود من نیز انتقاد کرده‌ام که اتفاقا این فرد از آن دسته مصادیق نبود که باید با آن برخورد شود و قابل اغماض بود و جزو مصادیق وقیح نبود و ماموران ما سخت‌گیری کردند و از آنها خواستم که نسبت به دلجویی از این زن اقدام شود.

احمدی‌مقدم با بیان اینکه باید بپذیرید که تعیین مصادیق در صحنه عمل بسیار سخت است و ما نیز نمی‌توانیم انیمیشنی درست کنیم که مثلا شلوار و جوراب باید این‌گونه باشد. گفت: تدبیر لازم است و شما توجه داشته باشید که این سخنان من عوارضی نیز دارد که برخی ممکن است به من حمله کنند که ناجا عقب‌نشینی کرده و باید بپذیرید که عفاف و حجاب پیچیدگی‌های خاص خود را دارد و در جامعه ما نیز تعارض وجود دارد به گونه‌ای که گروهی با اعمال فشار موافق و برخی مخالف هستند و اگر ناجا بخواهد در خط اعتدال حرکت کند، قطعا مورد انتقاد همگان قرار می‌گیرد.

فرمانده ناجا در پاسخ به سوالی مبنی براینکه آیا از نیروی انتظامی خواسته نشده است که مصادیق را مشخص کند؟ به ایسنا گفت: در مقررات فعلی در یکی از بندهای موجود پلیس مامور انجام این عمل شد، اما آن زمان انتقاد کردند که به پلیس چه ربطی دارد؟ که ما گفتیم ما بی‌گناه هستیم. هر چه خواستید شما ابلاغ کنید و ما نیز همان را انجام می‌دهیم و حتی خوشحال هم می‌شویم که دیگری تصمیم بگیرد و ما تنها مجری باشیم. چرا که سیاست‌گذاری و اجرا کار بسیار سختی است و اجازه دهید قضاوت عجولانه نکنیم تا دولت جلسات خود را بگذارد.

پروژه لاله به حالت تعلیق درآمد

پروژه سینمایی لاله که به تهیه‌کنندگی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی است بعد از بحث‌های فراوان به حالت تعلیق درآمد.

به گزارش خبرگزاری مهر، بدنبال انتشار خبر نادرست توقف کامل پروژه سینمایی لاله روابط عمومی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی طی اطلاعیه‌ای ساخت فیلم سینمایی لاله را تا تعیین تکلیف مالکیت آن، به حالت تعلیق درآمده اعلام کرد.

بدنبال انتشار اخبار نادرست در چند سایت خبری و مصاحبه اسدالله نیک نژاد مبنی بر توقف پروژه سینمایی لاله که با تایید ضمنی تهیه کننده این فیلم سینمایی هم مواجه شد، روابط عمومی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی اطلاعیه ای را صادر کرد.

در این اطلاعیه، ضمن تکذیب خبر جعلی توقف کامل پروژه لاله، آمده است: در جلسه هفته گذشته سیدمحمدمهدی طباطبایی نژاد (مدیرعامل مرکز) با اسدالله نیک نژاد (کارگردان) و پروانه پرتو (تهیه کننده) که در این مرکز برگزار شد، نیک نژاد ادعایی مبنی بر عدم مالکیت «مرکز» بر این پروژه سینمایی را مطرح کرده و صحبت از مالکیت یک کمپانی کانادایی به میان آورد؛ لذا معاونت اداری- مالی این مرکز طی نامه ای که تسلیم تهیه کننده و کارگردان فیلم سینمایی لاله شده، ادامه تولید این پروژه را تا تعیین تکلیف نهایی مالکیت آن، به حالت تعلیق درآورده است؛ به این معنا که هرگونه هزینه ای تا پیش از تعیین تکلیف قطعی مالکیت فیلم، از نظر این «مرکز» قابل قبول نخواهد بود.

در ادامـــه این اطلاعیه آمده است: تاکنون بیش از 67 میلیارد ریال از بودجه سالانه مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی که حکم بیت‌المال را دارد، هزینه تولید این فیلم شده و بدیهی است که مرکز خود را مدعی مالکیت این فیلم می داند و تنها به منظور بررسی ادعای مطرح شده از سوی کارگردان فیلم، پروژه را تا تعیین مالکیت آن به حالت تعلیق درآورده است.

واضح است که تعلیق پروژه سینمایی لاله هم به معنای توقف کامل آن نبوده و مسئولیت اظهارنظرهای تهیه کننده و کارگردان این فیلم، برعهده آنان است.

از نظر این مرکز، پیش کشیدن بحث نادرست تعطیلی پروژه سینمایی لاله که ابتدا توسط یکی دو سایت مطرح شده و متاسفانه تهیه کننده و کارگردان فیلم هم در گفت و گو با بانی فیلم آنلاین، آن را مورد تایید ضمنی قرار دادند، تعبیری از فرار به جلو و رفتاری غیرحرفه‌ای و غیر مسئولانه است، درحالی‌که بحث اصلی تعلیق کار تا تعیین تکلیف مالکیت فیلم است

روحانی: تذکر پلیس آخرین مرحله در مساله حجاب است

رئیس جمهوری ایران دیدگاه خود در مورد نقش پلیس از جمله در مورد برخورد با بدحجابی را شرح داده است.

روز چهارشنبه، ١٧ مهر (٩ اکتبر)، حسن روحانی، رئیس جمهوری، در مراسمی در دانشگاه علوم انتظامی امین، در مورد نقش پلیس در نظارت بر پوشش زنان در ایران گفت: "در مساله حجاب، اگر تذکری لازم است باید از مدرسه، دبیرستان، دانشگاه، مساجد، علما و حوزه‌ها آغاز شود و آخرین مرحله، به تذکر پلیس انجامد."

آقای روحانی گفت که پلیس نباید بار همه را خود به دوش بکشد و افزود: "دولت در این راستا مصمم است پیش‌قدم باشد و وزارت کشور، طبق وظیفه قانونی خود، در این زمینه پیش‌قدم خواهد بود."

در نظام جمهوری اسلامی ایران، ولی فقیه فرماندهی کل نیروهای مسلح از جمله نیروی پلیس را در دست دارد اما معمولا، اختیارات فرماندهی نیروی انتظامی را به وزیر کشور تفویض می‌کند.

آقای روحانی اظهار داشت که پلیس باید مظهر امنیت و زدودن تهدید از جامعه باشد اما تاکید کرد که "نه دولت و نه نیروی انتظامی و پلیس، معلم مردم نیستند و مردم نیز دانش‌آموز نخواهند بود."

 

برخورد نیروهای دولتی با "بدحجابی" یکی از پدیده های ماندنی در جمهوری اسلامی بوده است

رئیس جمهوری توصیه کرد: "آنجا که پلیس بتواند حضورش را در جامعه کمتر محسوس کند و بیشتر تاثیر بگذارد، شاید برای جامعه فرهنگ دوست ما زیباتر باشد، یعنی کمیت‌ها کاسته و کیفیت‌ها بیشتر شود."

حسن روحانی مسایل اخلاقی را با شرایط اقتصادی جامعه مرتبط دانست و گفت: "ما باید کاری کنیم که اخلاق و عفت استمرار پیدا کند و این شدنی نیست مگر اینکه بیکاری از بین برود و فقر در جامعه برچیده شود."

از ابتدای استقرار جمهوری اسلامی ایران، پوشش ظاهری و نحوه حضور زنان و حتی مردان در جامعه و نقش حکومت در نظارت بر آن یکی از مسایل مهم اجتماعی و سیاسی بوده که گاه باعث بروز اصطکاک بین مردم و دستگاه‌ها و ماموران حکومتی، به خصوص نیروی انتظامی شده است.

در سال‌های اول بعد از انقلاب، عدم انطباق پوشش زنان و حتی مردان با معیارهای مورد نظر حکومت واکنش تند ماموران دولتی و گروه‌های غیر رسمی و مجازات‌های گاه سنگین، مانند جریمه نقدی و شلاق را در پی داشت.

هدف اعلام شده جمهوری اسلامی از ابتدا تغییر فرهنگ و عادت مردم به خصوص زنان در زمینه حق انتخاب پوشش و یکسان سازی آن براساس حجاب مورد نظر حکومت بوده است اما هنوز هم برخورد قانونی با "بدحجابی" و به کار گیری ماموران انتظامی در این زمینه لازم دانسته می‌شود.

 

رویکرد احمدی نژاد نسبت به موضوع حجاب و عفاف با انتقاد برخی از مقامات حکومتی و مذهبی مواجه شد

در عین حال، سیاست حجاب اجباری در ایران با انتقاداتی از سوی مدافعان حقوق بشر و آزادی فردی مواجه بوده که به خصوص استفاده از خشونت و کاربرد تنبیه‌های تحقیرآمیز در این زمینه را محکوم دانسته‌اند.

معمولا، عملیات پلیس در برخورد با پوشش غیرقابل قبول حکومت در اوایل تابستان شدت می‌گرفته اما در سال جاری، نیروی انتظامی در شهریور ماه اعلام کرد که مقابله با "بدپوششی و بدحجابی" را در برخی مناطق تهران آغاز کرده است.

با صدور اعلامیه پلیس در این زمینه، پایگاه اطلاع‌رسانی دولت به نقل آقای روحانی گزارش کرد که وی "با تاکید بر حساسیت موضوع اخلاقی - اجتماعی عفاف و حجاب و لزوم اهتمام به آن، از همه مردم اخلاق‌مدار و به ویژه جوانان رشید و فهیم کشور دعوت کرد تا با رعایت این دستور دینی، هنجارهای مورد قبول اکثریت جامعه را محترم بشمارند." وی از ماموران پلیس خواست تا "با رویکرد اخلاقی و به دور از افراط و تفریط" موضوع حجاب را پیگیری کنند.

آقای روحانی در جریان مبارزات انتخاباتی گفته بود که "من به پلیس کمک خواهم کرد که امنیت واقعی باشد و دختران ما در خیابان احساس امنیت کنند و نخواهیم گذاشت ماموری بی نام و نشان از کسی سئوال کند."

در دوره ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، نگرش رئیس جمهوری به موضوع "عفاف و حجاب" باعث شده بود تا برخی از نهادها و مقامات حکومتی و مذهبی، دولت را به سهل انگاری در اجرای "طرح جامع عفاف" مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی و کوتاهی در مبارزه با بدحجابی متهم کنند. آقای احمدی نژاد در مبارزات انتخاباتی خود گفته بود که برنامه هایی مهمتر از توجه به ظاهر جوانان دارد.

آقای احمدی نژاد در یکی از مصاحبه های خود در تلویزیون جمهوری اسلامی ایران، از برخورد خشونت آمیز با بدحجابی انتقاد کرده و گفته بود که باید در این زمینه، به کار فرهنگی روی آورد. این سخنان واکنش های تندی را در پی آورد.

علی مطهری، یکی از نمایندگان اصولگرای مجلس، هشدار داد که در نتیجه چنین اظهاراتی "قشر متدین و حزب‌اللهی که حافظان انقلاب در مواقع خطر هستند سرخورده می‌شوند" و گفت که "مردم ما برای انرژی هسته‌ای یا پرتاب ماهواره به فضا انقلاب نکردند چون اگر رژیم شاه هم بود، بالاخره با کمک آمریکا و غرب ما به این فناوری‌ها می رسیدیم، اما روح و جان انقلاب ما، همین مسایل فرهنگی است."

همچنین، احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان نیز در پاسخ به انتقاد آقای احمدی نژاد از برخورد پلیس با بدحجابی، گفت که "هیچکس حق ندارد جلوی اقدامات پلیس را در این زمینه بگیرد."

تدوین نقشه راه جدید در طرح امنیت اخلاقی

معاون اجتماعی نیروی انتظامی از تدوین نقشه راه جدید پلیس در طرح امنیت اخلاقی با توجه به سخنان رئیس جمهور و تاکید دکتر روحانی بر مدارا با مردم خبر داد.

سردار سعید منتظر المهدی در گفتگو با مهر اظهار داشت: در همه جوامع، به ویژه در جامعه ای که نظام حاکم بر آن بر اساس موازین دینی شکل گرفته است، "اخلاق" و "ارزشهای اخلاقی" سهم، نقش و کارکرد بی بدیلی در قوام جامعه و تنظیم روابط اجتماعی دارند. بدون چنین ارزش هایی فرهنگ جامعه رو به سوی زوال می رود و پیوندها و روابط مبتنی بر اعتماد، صداقت و درستکاری جدا می شود. در چنین شرایطی لاجرم دامنه و گستره کجروی ها، انحرافات و آسیبهای اجتماعی فزونی می یابد و امنیت اخلاقی و احساس امنیت عمومی نقصان می یابد.

وی ادامه داد: در دنیای امروز هیچ جامعه ای را نمی توان یافت که نهادهای رسمی و غیررسمی آن با طرح و تدبیر ویژه برای حفظ، تقویت و بسط ارزش های اخلاقی خود، گام فرا سو گذارند. با تامل در متون آموزش رسمی کشورهای مختلف دنیا و در تئوری های فرمول بندی شد، پیرامون اخلاق و رشد اخلاقی، می توان شواهد متعددی در تایید این ادعا نشان کرد.

به گفته معاون اجتماعی نیروی انتظامی در جامعه اسلامی و انقلابی ما "حجاب و عفاف" از جمله ارزش های پایدار اخلاقی هستند که از فردای پیروزی انقلاب اسلامی مسئولان عالی نظام، متولیان فرهنگی و آموزشی، قانون گذاران و تصمیم گیران جامعه بر تقویت و بسط آن، و ممانعت از ایجاد خدشه و آسیب در آن، تاکید کرده اند. آنها می دانستند آسیب وارد شدن به این حیطه فرهنگی، ارزشی و اخلاقی، موجب ملکوک شدن سیمای جامعه می شود و خود به زمینه ای برای بروز و ظهور آسیب های دیگر تبدیل می شود.

منتظرالمهدی افزود: قانون گذار بخشی از ماموریت و رسالت حفظ حریم حجاب و عفاف و مقابله با تعدی کنندگان به این قلمرو را به نیروی انتظامی واگذار کرده  است. همان قانون گذار حفظ و نظم و اعمال کنترل اجتماعی را به منزله دو ماموریت کلیدی و اساسی بر عهده نیروی انتظامی نهاده است و تقویت حجاب و عفاف را از جمله مصادیق نظم و کنترل اجتماعی تلقی کرده است. به همین سبب نیروی انتظامی، به ویژه در یک دهه اخیر، با اذعان به ظرافت ها و حساسیت های خاص این قلمرو، با طرح و تقدیر از پیش اندیشیده شده مبادرت به "مداخله موثر" در مساله حجاب و عفافکرد.

می در مورد ضرورت مداخله نیروی انتظامی در مسئله حجاب گفت: پلیس از آغاز تمایل و اشتیاقی به ورود به قلمرو مسائل اخلاقی و فرهنگی به ویژه حجاب و عفاف، نداشت.  بر این باور بودیم که شکل دهی، تقویت و تثبیت کنش های اخلاقی از طریق فرآیندهای آموزشی، تربیتی و فرهنگی مهم تر و ضروری تر از مداخله مستقیم پلیس در هر یک از مصادیق آنها است. براساس برآوردهای متقن ناجا، پژوهش های پیمایشی، مشاهدات منظم و مطالبات مردم نشان داد که در چند دهه پس از انقلاب اسلامی نهادهای متولی آموزش و فرهنگ کشور نتوانسته اند ماموریت تثبیت ارزشهای اخلاقی و بسط هنجارهای اجتماعی را به درستی و کامل به سامان برسانند.  با ادامه وضع موجود و عدم مداخله فوری پلیس، از یک سو بیم آن می رفت که حساسیت جامعه در برابر رواج هنجارشکنی از میان برخیزد و قبح اخلاق گریزی زوال یابد و از دیگر سو، شواهد نشان می داد که بین افزایش نقص قلمروهای اخلاقی در مسئله حجاب و عفاف و پاره ای از انحرافات و کجروی ها دیگر پیوند وثیق و ارتباط مستحکمی وجود دارد.بنابراین، پلیس ناگزیر شد تا در این حیطه ورود کرده و با "تدابیر اندیشیده" و "اقدامات سنجیده" مانع از افزایش نرخ بدکارکردی های اجتماعی، به ویژه در حیطه های اخلاقی، شود.

وی افزود: البته معتقدیم که مشکلات اجتماعی و فرهنگی را نباید بصورت انتظامی حل کرد.

معاون اجتماعی نیروی انتظامی با برشمردن مولفه های طرح های امنیت اخلاقی تاکید کرد: این طرح ها به بخش های ناموسی(حجاب و عفاف و پدیده مزاحمت برای نوامیس، توزیع CDهای غیراخلاقی و...)،جانی(مقابله با اراذل و اوباش، زورگیران، خشونت های جمعی و...)،مالی(سرقت از منازل، مغازه ها، خودروها و...) واجتماعی(مقابله با اعتیاد، مواد فروشان و...)تقسیم و پلیس در هر حوزه به ایفای وظیفه پرداخت.

وی در پاسخ به سئوالی که پلیس با ورود به این حوزه ها چه هدفی را دنبال می کرد، افزود: افزایش احساس امنیت اجتماعی و بازگرداندن سرمایه اجتماعی به سطح سالهای اولیه پیروزی انقلاب اسلامی،پاسخگویی به مطالب شهروندان(حدود 86 درصد شهروندان خواهان مداخله فوری پلیس در مولفه های امنیت اخلاقی بودند)، جلوگیری از ملکوک شدن سیمای اخلاقی و ارزشی جامعه(نظرسنجی های چند سال پیش نشان می داد که بیش از 70 درصد شهروندان از وضع کنونی رواج کجروی های اخلاقی ناراضی اند،جلوگیری از رواج آسیبها و جرایم اجتماعی(مطالعات پیمایشی نشان می داد که بین هنجارشکنی اخلاقی و جرایم و کجروی ها همبستگی بالای 70 درصد وجود دارد) و از میان راندن زمینه های بروز و ظهور کنش های اعتراض‌آمیز مهمترین هدفهایی بود که در دستور کار قرار گرفت.

منتظرالمهدی با اشاره به راهبردارهای پلیس برای جلوگیری از کج روی های اخلاقی، تصریح کرد: پلیس برای مداخله در کج روی های اخلاقی از متقاعدسازی و نفوذ اجتماعی، روشنگری و آگاه سازی، تقدم پیشگیری بر مداخله، ورود حداقلی پلیسی و قضایی (و بهره گیری بهره گیری از ظرفیتهای مشارکتی استفاده کرد. ضمن اینکه تشکیل اتاقهای فکر با حضور اساتید صاحب نظر در حیطه های جامعه شناختی، روان شناختی، رسانه و مسائل فرهنگی، تشکیل جلسات مستمر با صاحبان صنوف، سازمان های آموزشی، فرهنگی، صدا و سیما ،تدوین راهبرد و دستورالعمل مداخله در کژکارکردی های اخلاقی، آموزش مستمر نیروهای درگیر در طرح امنیت اجتماعی و اخلاقی و  سنجش و پایش سالانه مستمر شاخص احساس امنیت در سطح کشور از دیگر برنامه های پلیس بود.

به گفته معاون اجتماعی نیروی انتظامی برخورد با مفاسد اخلاقی،سرقت،برخورد با توزیع کنندگان مواد مخدر،مقابله با خشونت و درگیری و تهیه و توزیع مشروبات الکلی مهمترین خاسته های مردم از پلیس است. ضمن اینکه در طرح سحنجش میزان امنیت مشخص شد در تمام مناطق شهری و روستایی طرح های امنیت اخلاقی همچنان اولویت اصلی مردم است.

وی با اعلام تغییر رویکرد پلیس و بهره گیری از رویکردهای جدید تاکید کرد:معتقدیم با تحقق حماسه سیاسی در انتخابات پرشکوه 24 خرداد شرایط جدیدی در کشور پدید آمده است. در این شرایط نوین سرمایه اجتماعی، اعتماد عمومی، نشاط همگانی و احساس امید و خوش بینی مردم جامعه، از پایتخت تا دورترین روستای کشور، روبه افزایش است. از همین رو نیروی انتظامی به سهم خود درصدد است تا با "اقدامات هوشمندانه" و "کنش های خردمندانه" و "طرحهای تخصصی"، مانع از کاهش سرمایه اجتماعی موجود شود. برای این منظور و در چارچوب تدابیر فرمانده معظم کل قوا و رهنمودهای ریاست جمهور که در آن به نظارت وزارت کشور، مدارای ناجا و مراعات مردم تاکید ورزیدند، می کوشد تا "نقشه راه" جدیدی برای این قلمرو تهیه و در آن چارچوب گام بردارد.

طراحی پوشش اسلامی شنا برای ورزشکار ایرانی

شرق: «یک زن ایرانی با پوشش اسلامی در مسابقات سه‌گانه لندن شرکت می‌کند.» این عنوان گزارشی بود که روز گذشته نشریه انگلیسی گاردین با انتشار آن اعلام کرد یک زن 24ساله ایرانی قرار است آخر هفته تاریخ‌ساز شود و در رقابت‌های سه‌گانه (شنا- دو- دوچرخه‌سواری) با پرچم جمهوری اسلامی ایران حضور پیدا کند. در این گزارش آمده: «شیرین گرامی به 8500 ورزشکاری خواهد پیوست که از 83 کشور برای شرکت در مسابقه سه‌گانه هاید پارک به انگلیس آمده‌‌اند. او با لباسی اسلامی در شنای 1500 متر، دوچرخه‌سواری40 کیلومتر و دوی10 کیلومتر شرکت خواهد کرد.»روزنامه گاردین در حالی از مکاتبات چند ماهه مسوولان ورزش ایران برای حضور شیرین گرامی با پوشش اسلامی در این مسابقات خبر داد که با بازتاب گسترده‌ای در دیگر رسانه‌های خارجی دنیا نیز همراه بود. مکاتباتی که تاکنون در رسانه‌های داخل کشور انعکاسی پیدا نکرده بود و بعد از مدت‌ها، روز گذشته با انتشار آن در روزنامه انگلیسی از سوی محمدعلی صبور، رییس فدراسیون ورزش‌های سه‌گانه، رسانه‌ای شد و مورد تایید قرار گرفت. به گفته صبور، شیرین گرامی 9سالی است در انگلیس اقامت دارد و طی این مدت در لندن ورزش حرفه‌ای انجام داده است. او چهار ماه پیش از فدراسیون سه‌گانه درخواست می‌کند تا طبق قوانین جمهوری اسلامی برای تیم‌ملی ایران مسابقه بدهد. نامه‌نگاری‌ها برای فعالیت این بانوی سه‌گانه‌کار ایرانی در میادین بین‌المللی در حالی هنوز ادامه دارد که یک روز بیشتر به شروع رقابت‌های هاید پارک نمانده و بعید به نظر می‌سد او شانسی برای حضور در این مسابقات داشته باشد. موضوعی که رییس فدراسیون ورزش‌های سه‌گانه هم‌ به آن تاکید می‌کند. صبور دیروز در گفت‌وگو با «شرق» در حالی درخصوص این قضایا توضیح داد که ادعای گاردین مبنی بر حضور قطعی شیرین گرامی در رقابت‌های هاید پارک را به کلی رد کرد: «تا چهارماه پیش که خانم گرامی برای ما نامه بنویسد هیچ شناختی از ایشان نداشتیم. او از ما خواست تا مقدمات کار را برای حضورش در مسابقات لندن فراهم کنیم ولی ما به او گفتیم به خاطر حفظ ارزش‌های اسلامی نمی‌توانیم و اجازه این کار را نداریم. ما همین ورزش دوگانه (دوومیدانی و دوچرخه‌سواری) را هم که راه انداختیم بعد از هفت‌سال توانستیم مجوزش را بگیریم. خانم گرامی اما در جواب گفت با لباس «وت سوییت» که به لباس غواص‌ها شباهت دارد شنا خواهد کرد، طوری که عکس‌هایش را هم برایمان ارسال کرد. ولی چون این لباس به گونه‌ای است که برجستگی‌های بدن را نمی‌پوشاند و وقتی شناگر بخواهد از آب بیرون بیاید باید بلافاصله لباس دو یا دوچرخه را بپوشد و فضای سربسته‌ای نیست تا پوشش خود را عوض کند باز هم مخالفت کردیم که این بار هم خانم گرامی گفت با میزبان مسابقات صحبت می‌کند تا فضایی را برای او در نظر بگیرند. بعد از این بود که میزبان مسابقات هم به ما نامه زد و گفت خواسته‌هایتان را مطرح کنید.»او به بی‌جواب‌ماندن مکاتباتشان با مراجع بالاتر اشاره کرد: «با توجه به موافقت میزبان، با همفکری معاونت بانوان وزارت ورزش قرار شد این موضوع را کتبا به اطلاع نهادها و مراجع هم برسانیم. چراکه نظر اصلی را آنها باید بدهند. اما در کل بگوییم ما خودمان اصلا علاقه‌مند به انجام این کار نبودیم چون هنوز به خاطر فعالیت بانوان در دوگانه که پوشش خانم‌ها بلامانع است مشکل داریم چه برسد به اینکه بخواهیم شنا را هم به آن اضافه کنیم. با این حال هنوز هیچ جوابی از نامه‌نگاری‌هایی که انجام دادیم به دست ما نرسیده و با قطعیت می‌توانم بگویم خانم گرامی شانسی برای شرکت در مسابقات لندن که فردا شروع می‌شود ندارد.»صبور درخصوص محدودیت فعالیت بانوان در چنین ورزش‌هایی گفت: «به هر حال زمان می‌برد که ما بخواهیم مجوز بانوان در چنین مسابقاتی را بگیرم. اگرچه اقداماتی را با معاونت ورزش زنان در وزارتخانه انجام دادیم ولی نمی‌شود به این زودی‌ها کاری کرد. خانم‌های ما همین الان هم که در استادیوم‌های دربسته دوچرخه سواری می‌کنند یا می‌دوند با مشکل روبه‌رو می‌شوند. این محدودیت‌ها در شهرستان‌ها به مراتب بیشتر است. مورد خانم شیرین گرامی اولین موردی است که ورزش زنان ایران تا به حال به آن برخورد کرده و طبیعی است که در این چند ماه نشود کاری برایش کرد.» شیرین گرامی در شرایطی امیدوار بود که بتواند نظر مثبت مسوولان ورزش ایران برای شرکت در مسابقات سه‌گانه بین‌المللی با پرچم جمهوری اسلامی ایران را بگیرد که طی چهار ماه گذشته به تهران آمده بود و بخشی از نامه‌نگاری‌ها و مذاکرات را خودش انجام داده بود. او در این خصوص به گاردین گفت: «وقتی به ایران رفتم آنها متوجه شدند برای رسیدن به هدفم خیلی جدی هستم و هر کاری انجام می‌دهم. از حمایت برخی‌ها برای انجام‌شدن کارهایم تحت تاثیر قرار گرفتم.»شنا، شیرجه و واترپلو، ژیمناستیک، وزنه‌برداری و کشتی از جمله رشته‌های مهم و المپیکی هستند که بانوان ورزشکار ایرانی به دلیل حفظ شوونات اسلامی اجازه حضور در میادین بین‌المللی را ندارند. بانوان ما در مابقی رشته‌ها مثل دوچرخه سواری، دوومیدانی و ورزش‌های رزمی هم در حالی در رقابت‌های خارجی پا به میدان می‌گذارند که در ابتدا مخالفت‌هایی در این زمینه صورت می‌گرفت و این مسایل به مرور زمان حل شد.

روایت روزنامه الشرق الاوسط درباره حجاب در ایران

خبرنگار بخش فارسی روزنامه فرامنطقه‌ای الشرق الاوسط (بزرگ‌ترین روزنامه لیبرال‌های جهان عرب) با حضور در تهران، یک گزارش مستند از وضعیت حجاب در خیابان‌های تهران منتشر کرده است که بازتاب گسترده‌ای در رسانه‌های عربی داشته است.

 گزیده گزارش خبرنگار «شرق فارسی» در پی می‌آید:

* به محض ورود به تهران، شما دو بار غافلگیر می‌شوید و اطمینان می‌یابید که به کشور انقلابی ایران وارد شده‌اید. در هواپیما پیش از قدم گذاشتن بر خاک تهران، باید موهای خود را بپوشانید تا "حجاب اسلامی را رعایت کرده باشید" و سپس با ورود به فرودگاه، گونه‌های جدید و غیرمنتظره "حجاب اسلامی" را مشاهده می‌کنید.

* هر گاه از حجاب صحبت کنیم، اذهان مسلمین و اعراب به سمت رنگ سیاه یا گزینه‌های معدود برای پوشش محدود می‌شود که فاقد تنوع در اندازه، رنگ و سبک هستند. این پوشش رایج باعث عدم توجه دیگران به سمت لباس‌های زنان می‌شود و به این ترتیب حجاب در فرهنگ مسلمانان منطقه معنا می‌گردد. در ایران اسلامی نیز تا پیش از انقلاب اسلامی و حتی در خلال جنگ با صدام، همین رویه رایج بود؛ پوشش زنان به رنگ مشکی یا سرمه‌ای تیره بوده و اندازه و سبک آن نیز به صورتی بود که اولا تمایز کم باشد، ثانیا این لباس باعث جلب توجه نشود. اما پس از انقلاب اسلامی و "جبهه‌های نبرد حق علیه باطل" (عنوان تبلیغاتی ایرانیان در دوران جنگ)، تحولات چشم‌گیری در حجاب ایرانیان پدید آمد. هر چه بر دیوارها و تبلیغات نوشتند: «حجاب، نشانه "عفاف" زنان است»، روسری‌ها نیز بازار پررونق و با سود سرشار پیدا کردند و به مرور، سهم چادر در خیابان‌ها کم‌تر و کم‌تر شد!

* برخی معتقدند این بازار پر سود، بی‌نسبت با فرهنگ دیرین زنان ایرانی نیست. مجده م. متولد سال 1975 میلادی (1354 شمسی) از دوران نوجوانی می‌گوید: «پوششی که در مدارس ما اجباری بود، سرمه‌ای مایل به مشکی بود و حجم آن نیز به معنای واقعی کلمه گشاد بود! به این ترتیب هرگز نمی‌شد کمترین تنوع و رقابتی میان بچه‌ها به وجود آید و "هم‌سان‌سازی" به صورت کامل اجرا می‌شد. با این حال، بچه‌ها بر سر رنگ و اندازه جوراب‌های خود رقابت می‌کردند! جوراب‌هایی که در خیابان محال بود دیده شوند! جالب این است که گاهی، ناظم مدرسه جوراب‌های دانش‌آموزان را مورد بازبینی قرار می‌داد و اگر آنان را به رنگ‌های تحریک‌کننده می‌دید، دانش‌آموزان را به دفتر فرا می‌خواند...» به نظر می‌رسد از همان دوران، ریشه‌های "انقلاب رنگین" در جوانان دهه بعد جوانه زد و تعمیق یافت. البته این انقلاب رنگین، از نوعی است که در رسانه‌های داخلی ایران کمتر از آن صحبت می‌شود!

* مجده می‌گوید: «پس از مدتی، رقابت بر سر پیراهن زیر مانتو نیز رواج یافت! در حالی که گرمای هوا ایجاب می‌کرد لباس‌های نازک زیر مانتو بپوشیم، پیراهن‌های کرم‌رنگ، آبی روشن، صورتی و ... و استعمال ادکلن رواج یافت که در جامعه وقت، نوعی هنجارشکنی برای بانوان به حساب می‌آمد.»

* در دوران سازندگی، به تدریج این رنگ‌ها از پیراهن زیر مانتوی کودکان مدرسه‌ای به مانتو، لباس و شلوارهای زنان ایرانی در خیابان‌ها رسید. در آن دوران برای اولین بار تبلیغ می‌شد: «رنگ زیبا متفاوت است با رنگ حجاب زیبا. زیرا حجاب امری تشریعی و الهی است به هدف عدم جلب توجه مردان نامحرم و این با استفاده از رنگ‌های تیره محقق می‌شود.» با این حال، تغییرات تنها در رنگ مانتوها و افزایش میزان آن در مقایسه با چادرها بود و هنوز به تغییر در مدل و سایز آن نینجامیده بود.

* راشین منشوری دختر جوانی است که در مرکز شهر تهران، بوتیک لباس راه انداخته است. او می‌گوید: «زمانی که جوان‌تر بودم، مانتوها واقعا گشاد و به یک سبک بود. به این ترتیب، تفاوتی نداشت که پدرم برایم مانتو را بخرد یا برادرم یا خواهرم! کافی بود رنگ آن را درخواست کنم یا حداکثر اینکه پدر یا مادرم در مورد جنس پارچه و تداوم آن نظر بدهند اما الان به سختی می‌توان خریداری را یافت که همراه با دخترش برای خرید نیامده باشد!»

* یک خریدار با شنیدن سخنان ما، از "انقلاب رنگین" صحبت می‌کند: «واژه انقلاب را ببینید. (اینجا نویسنده توضیح می‌دهد که در زبان فارسی برای کلمه عربی "الثوره" معادل "انقلاب" را برگزیده‌اند که خود واژه‌ای عربی است.) واژه انقلاب به معنی تغییر واقعی و ملموس است و جوانان نسل دوم انقلاب، به جای انقلاب سیاسی به سمت انقلاب فرهنگی حرکت کردند. ابتدا تنوع در رنگ‌ها، سپس تنوع در تزئینات و طرح‌ها و نقش‌های روی لباس و بالاخره تنوع در سایز و ابعاد لباس!» راشن، سخنان مشتری‌اش را ادامه می‌دهد: «حجاب در کشور ما اجباری است اما جوانان معترض و خلاق همین اجبار را متناقض کرده‌اند. زمانی، دختران از پوشیدن لباس‌های هنجارشکن بیم داشتند و امروز به نظر می‌رسد بر سر آن کورس گذاشته‌اند. شما بروید در خیابان و پوشش‌های دختران جوان تهرانی را با دختران شهر خودتان - که حجاب اجباری نیست - مقایسه کنید!»

* حدیثه، کارمند یکی از بوتیک‌های محله دروس در شمال تهران است. او می‌گوید: «بیشتر ساکنان این منطقه را مذهبی‌های پولدار تشکیل می‌دهند. رویکرد مذهبی اینان باعث می‌شود چادر به سر کرده و پوشش را رعایت کنند اما تصور می‌کنم خریدهای لباس آنان نیز با کشور شما قابل مقایسه نباشد! خلاقیت‌های جوانان تهرانی باعث شده در عین حجاب کامل، میل رقابت و تنوع را نیز دنبال کره و طرح‌های جدید را برگزینند که شاید در نگاه اول به چشم شما نیاید!»

* این کنجکاوی و تنوع باعث شد بخواهم از مناسبات اقتصادی و بازاری این صنف نیز اطلاعاتی را گردآوری کنم. جالب بود که عمده لباس‌ها از ترکیه، کره یا ایتالیا می‌آمد! از فروشنده‌ها پرسیدم مگر این پوشش (که مانتو نامیده می‌شود!) در کره جنوبی کاربرد دارد؟! دوستی از طریق اینترنت، مرا با "شیوا شیبانی" آشنا کرد. شیوا خود را در مصاحبه با "شرق فارسی" چنین معرفی کرد تا نظرات خود را کارشناسی بخواند: «در مسابقات Week Street Style Milan Fashion حضور یافتم. پس از آنکه پیشنهادات خود را با طراحان لندن و نیویورک در میان گذاشتم، در میلان توانستم نظر مجله مد glamour در ایتالیا را به ایده‌های خود جلب کنم. من فارغ‌التحصیل دانشگاه "سوره" هستم و مدتی به عنوان عکاس در رسانه‌های ایرانی فعال بودم. در خلال عکاسی، سوژه پوشش زنان را از هر سوژه دیگری جذاب‌تر یافتم و مشاهده کردم که این سوژه برای عکاس، تنوعات هنری بسیار و برای مخاطب، جذابیت‌های بصری بسیار دارد. در همین مسیر بود که به سمت طراحی نیز رفتم و امروز می‌بینم که دختران جوان ایرانی، نوابغ طراحی لباس در جهان هستند. در تهران، بسیاری از دختران به این سمت رفته‌اند که "مد را اختراع کنند"!!»

* شیوا در مصاحبه با شرق فارسی نکاتی را بیان کرد که تا حدی متفاوت با صحبت‌های مستقیمش با بنده بود. او به شرق فارسی گفت: «جوانان ایرانی، رنگ‌های متنوعی را دوست دارند و باید از همه آنها بتوانند استفاده کنند. ما معتقدیم دنیا زیباست و با عشق و تنوع می‌توان به آرامش و کمال روحی رسید. این نشاط و شادابی ایجاب می‌کند که رنگ‌های شاد و روشن شیوع بی‌سابقه‌ای پیدا کنند و هر روز، تنوع در پوشش خود را به صورت دیگری نشان دهد.» با این حال، شیوا مدعی است نظرات تکمیلی خود را بیان می‌کند: «زنان مسلمان در کشورهای مختلف جهان، پوشش‌های متفاوتی را برای خود برمی‌گزینند که هیچ یک با حجاب اسلامی در تضاد نیست. کافی است به اجتماعات مسلمانان در شهری مانند لندن بروید که این تنوع پوشش را در کنار یکدیگر مشاهده کنید. به نظر من، تهران نیز به سمت لندن در حال حرکت است و جوانان می‌خواهند "تنوع اقلیمی" پوشش را در زندگی روزمره خود تجربه کنند و این مهم، بر زیبایی حجاب در خیابان‌های تهران می‌افزاید!»

تشدید برخورد پلیس با شهروندان تهرانی به دلیل نوع پوشش

خبرگزاری مهر گزارش داده که سرتیپ اسماعیل احمدی‌مقدم، رئیس پلیس ایران، دستور داده برخورد با شهروندانی که پوشش مناسب ندارند تشدید شود.

به گزارش مهر، پلیس تهران از روز گذشته اقدامات ویژه‌ای را برای اجرای این دستور اجرا کرده و از جمله ماموران خود در مراکز پر رفت و آمد شهر تهران را افزایش داده و سختگیری را بیشتر کرده‌اند. روز گذشته شماری از کسانی که می‌خواستند به کنسرتی در برج میلاد، در شمال غربی تهران بروند به دلیل نوع لباسی که به تن داشته‌اند بازداشت شده‌اند.

مقام‌های جمهوری اسلامی که پیشتر از عنوان "بد حجابی" برای توصیف نوع پوششی که مورد انتقادشان بود استفاده می‌کردند، اخیرا از عنوان "بد پوششی" برای آن استفاده می‌کنند.

تمرکز برخوردهای امنیتی با پوشش شهروندان بر پوشش دختران جوان است، اما پلیس با پسران هم برخورد می‌کند

برخورد با زنان و دخترانی که شلوار "ساپورت"، نوعی شلوار چسبان، می‌پوشند از جمله سیاست‌های طرح جدید است.

برخی رسانه‌های محافظه‌کار اخیرا درباره استفاده دختران، به ویژه دختران تهرانی، از این نوع شلوارها هشدار داده و آن را "غیراسلامی" خوانده‌اند.

چند سال پس از انقلاب ۵۷ ایران و به دنبال بسته شدن فضای سیاسی و اجتماعی توسط مقام‌های جمهوری اسلامی، زنان ایرانی مجبور شدند از پوششی که توسط حکومت مناسب و همخوان با باورهای اسلامی تلقی می‌شد استفاده کنند.

محدودیت نوع پوشش، مردان را نیز شامل می‌شده است.

در سال‌های اخیر پوشش شهروندان ایرانی دگرگونی‌های بسیاری داشته که نارضایتی بخش‌های سنتی و محافظه کارتر حکومت را برانگیخته است.

از سال ۱۳۸۶ طرحی با عنوان "ارتقای امنیت اجتماعی" در ایران اجرا می‌شود که در آن پلیس پوشش و روابط اجتماعی شهروندان را زیر نظر می‌گیرد و در مواردی که صلاح می‌داند با تذکر و اخطار و یا بازداشت افراد وارد عمل می‌شود.

این طرح منتقدان بسیاری در میان شهروندان ایرانی دارد.

خشم حزب‌الله علیه ساپورت بانوان

«یه جوری ساپورت توی ایران مد شد که هیچ‌کس نفهمید از کجا اومده. امروز خیلی اتفاقی، یکی از قسمت‌های آکادمی موسیقی گوگوش را که ‌اواخر سال گذشته از شبکه "من و تو" پخش شد رو می‌دیدم. در کمال ناباوری دیدم که تمام خانم‌ها شلوار ساپورت پوشیدن! از یکی از دوستان آرشیو کامل آکادمی ‌رو گرفتم و تا آخر نگاه کردم. دوستان عزیز! باید خدمت‌تون عرض کنم که خانم‌ها در در تمامی سکانس‌های آکادمی موسیقی گوگوش، شلوار ساپورت به تن دارن! حالا فهمیدید از کجا خوردیم ... .  چند روز پیش نیروی انتظامی دو دختر جوان را که با ساپورت‌هایی منقش به پرچم اسراییل در میدان ونک در حال تردد بودند، دستگیر کردند تا برخورد با پروژه ‌اندام‌نمایی زنان در خیابان‌های تهران، رنگ و بویی جدید به خود بگیرد.» این جمله‌ها، بخش‌هایی از دو  نوشته اعتراضی علیه ساپورت پوشیدن دختران، از «آبدانان» در استان ایلام تا تهران، پایتخت ایران است که‌این روزها در در بسیاری از سایت ها و وبلاگ های حزب اللهی به چشم می خورد.

ساپورت + حجاب

هزار و یک دلیل برای یک انتخاب

اما چرا دختران ایرانی ساپورت(جوراب‌شلواری) می‌پوشند. انگیزه‌ها و پاسخ‌ها کاملا متفاوت است.

توضیح می‌دهد:«اکنون در بازار برندهای ترکیه‌ای و چینی به وفور به چشم می‌خورند. قیمت‌ها به شدت متنوع است، از هفت هزار تا 60 هزار تومان. ساپورت‌هایی که طراحی دارند و رنگی هستند، قیمت بیش‌تری هم ممکن است داشته باشند. با افزایش گرایش دختران ایرانی به پوشیدن ساپورت، تولیدکنندگان داخلی هم به فکر تولید افتاده‌اند و در بازار تهران به‌ویژه پله نوروزخان، انواع تولیدات داخلی با قیمت شش‌هزار تومان به فروش می‌رسند.»

 از او می‌پرسم تا حالا تذکر گرفته‌ای؟ می‌گوید:«گیر گشت ارشاد نیفتاده‌ام ولی در نشست‌های خبری مانع از ورودم می‌شوند، به‌ویژه اگر ساپورت رنگی بپوشم.»

مهسا، دختر 29 ساله ساکن تهران، همیشه ساپورت می‌پوشد. می‌گوید:«خیلی راحت هستم، به‌ویژه وقتی می‌خواهم رانندگی کنم.» او یک بار در اصفهان به دام گشت ارشاد افتاده‌است. او را به مرکز پلیس می‌برند و از دوستانش می‌خواهند به خانه بروند و شلوار گشاد بیاورند. مهسا موفق می‌شود با تظاهر به داشتن بیماری قلبی، خودش را از دست گشت ارشاد نجات دهد ولی این تجربه سبب نشده که ساپورت پوشیدن را کنار بگذارد. مهسا دلگیر است که در ماه‌های اخیر جنس‌های چینی، بازار ساپورت را هم خراب کرده‌اند. می‌گوید جنس ترک خیلی بهتر است و به‌ویژه دختران و زنانی که‌از ترکیه لباس می‌آورند، ساپورت‌های خوب و خوشگلی ارایه می‌دهند و او هم ترجیح می‌دهد از مزون‌های خانگی ساپورت بخرد.

فرزانه،25 سال دارد و در رشت زندگی می‌کند: «ساپورت می‌پوشم چون از پوشیدن شلوار خسته شده‌ام و از این‌که می‌توانم، هرچند نصفه و نیمه ‌از قاعده کلی پوشش در جمهوری اسلامی خارج بشم کنم، خرسندم.» او می‌گوید تاکنون موفق شده ‌از دست گشت ارشاد فرار کند. یک چادر هم همیشه برای روز مبادا در کیفش دارد تا بتواند در زمان‌های اضطراری از آن استفاده کند.

 فرزانه خیلی خوشحال است که‌انواع ساپورت‌های رنگی و طرح‌دار مد شده و می‌گوید پیش از این همه ساپورت‌ها مشکی، سرمه‌ای و یا طوسی بودند و او باید مدت‌ها وقت می‌گذاشت تا یک ساپورت رنگی پیدا کند، ولی اکنون با دنیایی از طرح و رنگ روبه‌رو شده و حق انتخاب دارد. به گفته او، تنوع و فراوانی ساپورت در بازار هم اثر گذاشته و قیمت‌ها را تعدیل کرده و این به نفع مصرف کننده ‌است. نوش آفرین، 28 ساله ساکن اصفهان در گفتوگو با «ایران وایر»، به جنبه‌های دیگری از دلایل ساپورت پوشیدن دختران ایرانی اشاره می‌کند. می‌گوید:«وقتی مانتوی گشاد می‌پوشیم، نمی‌شود شلوار گشاد هم پوشید، باید این‌ها با هم "ست" شوند.» او که متاهل است، می‌گوید همسر و اعضای خانواده‌اش با پوشیدن ساپورت مشکلی ندارند: «همسرم بارها گفته که دوست دارد من زیباتر به نظر بیایم و خوش‌تیپ باشم.»

سمیه، دختر 26 ساله ‌از شیراز هم بخشی از نظرات نوش آفرین درباره ست کردن لباس‌ها را تایید می‌کند، اما توضیح می‌دهد که‌اساسا چنین پوششی در مناطق جنوبی ایران به صورت سنتی همیشه رواج داشته است. زنان لباس‌های گشاد دارند و شلوارهای تنگ که گاه گلدوزی هم شده‌اند، می‌پوشند. با این وجود سمیه‌از دخترانی که تنها به جنبه‌های جنسی ساپورت پوشیدن توجه‌کنند، انتقاد می‌کند. می‌گوید:«برخی تنها برای این‌که به پسران نشان بدهند اندام سکسی‌تری دارند، ساپورت می‌پوشند.»

اضافه می‌کند:«در جزیره کیش هم گشت ارشاد به ساپورت پوشیدن حساس شده و گیر می‌دهند، اما دختران و به ویژه مسافران اهمیتی نمی‌دهند.» او خودش دلیل دیگری برای ساپورت نپوشیدن دارد:«در گرمای کیش ممکن است لباس‌هایی که خیلی تنگ و چسبان باشند، سبب حساسیت‌های پوستی شود و به همین خاطر، ترجیح می‌دهد شلوارهای گشاد بپوشد.»

 سمیه، 26 ساله که در تهران زندگی می‌کند هم به ‌»ایران‌وایر» می‌گوید:«تنها در میهمانی‌ها ساپورت می‌پوشم. در واقع از ساپورت به عنوان مکمل دامن استفاده‌ می‌کنم. در خیابان چون خیلی پسرها به ساپورت‌ها دقیق می‌شوند، نمی‌پوشم.» اما ساپورت پوشیدن تنها برای دختران مدرن نیست. واکاوی پرسش و پاسخ‌های سایت‌های مذهبی وابسته به حوزه علمیه قم نشان می‌دهند که دختران مذهبی هم چنین از پوشیدن ساپورت بدشان نمی‌آید و خانواده‌هایشان نیز مخالفتی ندارند. دختری از یکی از سایت‌های پاسخ‌گویی مسایل مذهبی پرسیده‌است:«یکی دو هفته ‌است که ‌از ساپورت به جای شلوار در بیرون از خانه ‌استفاده می‌‌کنم، همسرم با این کار مخالف نیست و می‌گوید که پوشش به حساب می‌آید. می‌خواستم بپرسم آیا پوشیدن ساپورت و مانتوهای جدیدی که بدن نما و تا بالای باسن هستند، در بیرون از خانه‌اشکالی دارد؟» پاسخ سایت‌های مذهبی در این موارد روشن است و با بازگشت به رساله مراجع تقلید شیعه می‌نویسند:«پوششی که محرک شهوت باشد و جلب توجه نامحرم کند یا مفسده داشته باشد و زمینه ساز گناه باشد، در برابر نامحرم جایز نیست. مانتویی که بدن‌نما باشد، اگر منظور این است که‌ اندام مشخص باشد، در برابر نامحرم حرام است.»

واکنش‌های اصول‌گرایانه

با وجود نظرهای متنوع و متفاوت دختران و زنان ایرانی درباره پوشیدن ساپورت، واکنش وبلاگ‌نویس‌ها و سایت‌های مذهبی و اصول‌گرای ایرانی یکسان است. مهران موزون، وبلاگ نویس حزب اللهی در وبلاگش در گزارشی دقیق در این باره نوشته‌است: «... از زمستان 1391 برخی زنان خیابانی تهران در حرکتی کاملا مشکوک و سیستماتیک اقدام به پوشیدن جوراب شلواری‌هایی کرده‌اند که منظره بدن‌نمای از زانو به پایین این پوشش‌ها قدری عجیب است ... بهار 1392 از راه رسید و چشم مردم تهران منور به کوتاه‌تر شدن مانتوهایی شد که زیر آن هیچ برتن صاحبش نبود جز جوراب شلواری‌های سابق (که حالا نام ساپورت به خود گرفته بودند) و آرام آرام با حرکتی خزشی، این ساپورت‌ها نه تنها آفتاب بیش‌تری به خود می‌دیدند بلکه رنگ‌ها و نقوش بیش‌تری را بر اندام باربی‌های تهرانی تجربه می‌کردند. گاهی یک ساپورت «رنگ پا» بیننده را به ‌اشتباه می‌انداخت که نکند تنها یک پیراهن بر تن فلان زن است و دیگر هیچ! پس از اعلام نتایج انتخابات خرداد 92، آمار ساپورت‌هایی که صاحبان‌شان مانتوها را نیز به کناری نهاده و پیراهنی کِشی و چسبان را روی ساپورت‌ها برتن می‌کردند شیب تندی به خود گرفت. حالا این روزها ساپورت‌های رنگارنگ در حال فتح خیابان‌های تهران است. اکنون به وفور دختران و زنانی در سطح شهر تهران دیده می‌‌شوند که پیراهنی کشی و مجلسی را (که هیچ ربط و شباهتی به مانتو ندارد و تنها پیراهنی است که تا نیمی از نشیمن‌گاه ‌امتداد دارد) بر تن داشته و پوشش تمامی‌نیم‌تنه تحتانی بدن را برعهده ساپورت نازک و گاه رنگ بدن خویش گذاشته‌اند ... بعید نیست در آینده نه چندان دور که جدول متقاطع کلمات را بر روی برجستگی بدن زنان و دختران ایرانی در فضاهای عمومی‌ شاهد باشیم.»

سایت اصول‌گرای «فاطرنیوز» هم در گزارشی به‌این موضوع پرداخته و نوشته‌است:«امسال هم مد پوشش خانم‌ها تغییر کرده‌است. پوشیدن ساق‌شلواری (ساپورت) به جای شلوار، یعنی دیگر شلوار جین تنگ هم نه! ساق‌شلواری! و بدون تردید در یکی دو سال آینده‌ این هم کنار می‌رود.»

پايگاه خبري «حاميان ولايت» هم از دیگر رسانه‌هایی است که به ساپورت پوشیدن توجه کرده‌است: «به خدا قسم که ‌اشک در چشمان هر مسلمان با غیرتی خشک می‌شود و به زبان حال می‌گوید آیا این لباس شرم‌آور شایسته بانوان پاک‌دامن ایران اسلامی‌آست؟ در این میان چیزی که قلب را به درد می‌آورد و جریحه‌دار می‌کند، شدت استقبال بسیاری از زنان مسلمان از این لباس‌های زشت است و این‌که‌ آن‌ها در مقابل محارم خود و زنان دیگر به پوشیدن این لباس‌ها افتخار می‌کنند!»

نویسنده‌ این گزارش، طراحان چنین لباس‌هایی را «مرتبط با سازمان‌های جاسوسی دشمن و عناصر ضد انقلاب» معرفی و  هدف‌ آن‌ها را حمله به چادر اعلام کرده‌است.  سایت اصول‌گرای «ندای انقلاب» هم به دختران ساپورت‌پوش هشدار داده‌است:«آیا این خانم‌های به‌ اصطلاح مدپوش تاکنون صفحه‌های جراید را ورق نزده‌اند و حوادث تلخ را نخوانده‌اند که به‌دلیل کنترل نکردن غرایض، چگونه رقم خورده‌است؟ مردانی که تنها به خاطر ظاهر یک خانم، وی را دزدیده‌اند، چندین بار مورد تجاوز قرار داده‌اند و در آخر جنازه سوخته وی را در گوشه‌ای از بیابان‌های شهر رها کرده‌اند؟»

سایت «تهران‌پرس» اما به مسوولان فرهنگی ایران هشدار داده‌است که « اگر سست بجنبید، آثار بی‌تدبیری شما در بسترسازی مناسب و برخورد به موقع با این معضل در‌آینده گریبان‌گیر شما هم خواهد شد و باید متاسفانه‌این هشدار را بدهیم که در صورت بی‌توجهی به حل این مشکل، "طرح اندلسی" یک بار دیگر پیروز و به ثمر خواهد نشست.»

راهکار چیست و آیا نیازی به راهکار هست؟

متهم دیگر ماجرا در رسانه‌های اصول‌گرا، شبکه‌های اجتماعی مجازی اعلام شده ‌است. به نوشته نویسنده وبلاگ «معبرسایبری»، «ترویج این بی‌بندوباری در شبکه‌های مجازی بسیار قوت گرفته ‌است تا جایی که صفحه‌ها و گروه‌هایی در حمایت از این نوع پوشش ساخته شده ‌که با استقبال بسیار زیادی روبه‌رو شده‌اند.  در بیش‌تر این صفحه‌ها با مشکل جدی‌تری روبه‌رو شدیم. در اقدامی جدید، گروهی با دوربین تلفن همراه خود از ساپورت‌پوشانی که زننده‌ترین نوع پوشش را دارند در خیابان‌ها عکس گرفته و در این صفحه‌ها انتشار می‌دهند و از سایر هم گروهی‌های خود درخواست دارند تا به تحریک کننده‌ترین پوشش امتیاز بدهند.»

اما بررسی محتوایی رسانه‌های مذهبی و اصول‌گرا نشان می‌دهد بیش‌تر این رسانه‌ها خواستار آن شده‌اند که فروش ساپورت در ایران ممنوع شود، سایت‌ها و وبلاگ‌هایی که تبلیغ ساپورت می‌کنند فیلتر شوند، فیلم‌ها و سریال‌های خارجی که زنان ساپورت‌پوش دارند به هیچ روی نمایش داده نشوند و گشت ارشاد با کسانی که ساپورت می‌پوشند برخورد جدی‌تری کند. آن‌ها پیشنهاد هم داده‌اند که دانشگاه‌ها و اداره‌ها از راه دادن دختران و زنانی که ساپورت پوشیده‌اند، خودداری کنند.

جدال‌های مجازی

در روزهای اخیر موج تازه‌ای از جدال‌ها درباره ساپورت پوشیدن راه ‌افتاده ‌است. هواداران ساپورت‌پوش‌ها، صفحه‌ای در فیس‌بوک دارند و با حرارت تمام به ترویج و تبلیغ ساپورت پوشیدن مشغول هستند. این صفحه فیس‌بوکی با استقبال بسیاری از سوی دختران و پسران ایرانی روبه‌رو شده‌ است. از سوی دیگر، گروهی از مخالفان ساپورت پوشیدن هم صفحه‌ای با عنوان «من از ساپورت منتفر هستم» راه‌اندازی کرده‌اند. آن‌ها نوشته‌اند که «ساپورت در واقع از س+الف+پورت تشکیل شده‌است که‌اشاره دارد به کلمه‌های سکس + آزاد + پورت. ساپورت در حقیقت به معنی دروازه‌ آزاد سکس است و بنیان خانواده را هدف قرار داده‌است.»

به عقیده گردانندگان این صفحه فیس بوکی، «ساپورت پروژه‌ای است که وضعی که هم‌اکنون ما شاهد آن هستیم تنها مرحله ‌اول این پروژه وحشتناک برای برهنه کردن زنان ایرانی و عادی نشان دادن آن در چشم مسولان است.»

 اما در حاشیه‌این واکنش‌های منفی، باید به بازار داغ خرید و فروش اینترنتی ساپورت هم اشاره کرد. انبوهی از سایت‌های فارسی‌زبان، این روزها مشغول تبلیغ ساپورت‌های رنگی، طرح‌دار و با جنس خوب هستند و به مشتریان خود هشدار می‌دهند که فریب جنس‌های چینی را نخورند. حزب‌اللهی‌ها هم به دختران ایرانی هشدار می‌دهند که فریب آمریکایی‌ها را نخورید. دختران ایرانی هم واکنش نشان می‌دهند که ما فریب حرف‌های دروغ شما را نمی‌خوریم. معلوم نیست چه کسی فریب می‌دهد و چه کسی فریب می‌خورد. فعلا ساپورت خوب پوشیده، دیده و پسندیده می‌‌شود.

تغییرات سریع در پوشش جامعه

اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست.
 
با تغییرات سریع در پوشش جامعه به خصوص زنان ، نیاز به نظارت و قانون مند کردن آن جدی تر و حیاتی به نظر می رسد. آنچه امروزه در جامعه مشاهده می شود فضای شهوت آلود برای جوانانی است که قادر به ازدواج و دفع شرعی نیازهای جسمی خود نیستند و به طبع آن آرامش فکری و روانی بر آنها نبوده و نتایج تاسف باری در برخی موارد مترتب خواهد شد. طی سال اخیر پوشیدن لبسی تنگ بنام ساپورت که قبلا در مراسمات خصوصی یا زنانه متداول بود در جامعه به اصطلاح مد شد و هیچ واکنشی در برابر آن صورت نگرفت. متاسفانه آنچه در روزهای اخیر مشاهده می شود نازک شدن آن و کوتاه شدن مانتو است. به زبان ساده اگر این طور پیش برویم تا سال آینده ...

مسئولین محترم فرهنگی و یا هر مسئلی که درد دین دارد باید بداند اگر این کشتی سوراخ شود او نیز غرق خواهد شد. اگر جوان تحریک شود و نتواند به نیاز خود پاسخ گوید آن می شود که در صفحات حوادث روزنامه ها می بینیم و در این بین هیچ کس مصون نیست چرا که فرزندان و خواهران وبرادران شما نیز در این جامعه هستند و حتما ایت آتش دامن آنها را خواهد گرفت. با این شرایط بنده امیدی به سلامت اخلاقی پیر مردها هم ندارم چه برسد به جوانها و این شرایط متاسفانه به دلیل عدم احساس خطر جامعه هر روز بدتر می شود. بنده به خواهران عزیز هشدار می دهم که اولین کسانی که در آشفته بازار ضرر می کنند ایشان هستند و امیدوارم که خودشان از طریق سازمانهای غیر دولتی اقدامی برای این منظور نمئه و دنبال راه چاره باشند که ان شاء الله پیدا خواهند کرد.

بنده به عنوان مرد باید اعتذاف کنم در این جامعه امنیت ندارم و اگر در ایران هم نثل اروپا و آمریکا امکان پیگیری آزاری که از دیگران به شما میرسد وجود داشت تا به حال از چنذین نفر بدلیل بازی با روح و روان ام شکایت می کردم و این را حق خود می دانم که در جامعه آزاد احساس آرامش روانی داشه یاشم. این خطر به جائی رسیده که برخی از تمام ابزار خود برای جلب توجه استفاده می نمایند و به اصطلاح تمام قوانین اسلام و جامعه را دور زده اند. به امید روزی که بتوانیم از امنیت اخلاقی بهره برده و با آرامش در خیابان قدم بزنیم.

سخنان نعیمه اشراقی درباره حجاب

اگر منظور از چارچوب هنجارهای مقبول وجدانی برای هر جامعه‌ای باشد مسلما هم برای مردان و هم برای زنان این هنجار‌ها امری لازم است، اما اگر محدودیت‌های متعارف و مورد مناقشه و نوعی ترخیص جنسیتی منظور است،

به گزارش نامه به نقل از روزنامه شرق ، ماجرا از اینجا شروع شد که چندی پیش خبر راه‌اندازی کمپینی با عنوان جمع‌آوری یک‌میلیون امضا برای نه به حجاب اجباری در فضای رسانه‌ها پیچید اما نکته برجسته‌ای که شاخک‌های جامعه را به این خبر حساس کرد، وجود امضاکنندگان شهیری چون نعیمه اشراقی نوه دختری آیت‌الله خمینی بود. طبیعتا خبر برای همه جالب و البته سوال‌برانگیز بود به‌علاوه اینکه نظرات متفاوت ایشان درخصوص مساله حجاب اجباری در مصاحبه‌هایی از جمله در وب‌سایت جماران منتشر شد، ما اما قدری صبر پیشه کردیم تا هیاهوی ایجادشده پیرامون این ماجرا فروبنشیند و بتوانیم از پس غبارها و شایعات به‌واقعیت روشن این مساله برسیم. حاصل این طمانینه و هر آنچه می‌خواهید درباره زن به‌مثابه یک انسان فارغ از ملیت و مذهب و... از زاویه دید اشراقی بدانید، به انضمام ناگفته‌هایی از بنیانگذار انقلاب اسلامی و همسرش را در گفت‌وگوی زیر بخوانید:

 آیا برای فعالیت‌های اجتماعی و حقوق زنان چارچوب مشخصی قایلید؟

اگر منظور از چارچوب هنجارهای مقبول وجدانی برای هر جامعه‌ای باشد مسلما هم برای مردان و هم برای زنان این هنجار‌ها امری لازم است، اما اگر محدودیت‌های متعارف و مورد مناقشه و نوعی ترخیص جنسیتی منظور است، این چارچوب همان چیزی است که زنان را عملا از نقش‌آفرینی و حضور بالغ در صحنه ناکارآمد می‌کند. چارچوبی که نقش منحصربه‌فرد هرکدام از زن و مرد و بنیاد تفاوت‌ها را که موجب بالندگی و خلاقیت است، از اعتبار فرو افکند این چارچوب با این تعریف، مورد قبول نیست. اصولا چارچوب‌ها و قوانین و هنجارها باید امکان بهره‌مندی از استعداد‌های متفاوت و مختلف اعم از زن و مرد را در برنامه‌های خود ملحوظ کند.

بقیه متن ار ادامه مطلب ...

ادامه نوشته

حجاب ، عفاف ، دکتر حسن روحانی ...

  دکتر روحانی: به نظرم، عفیف بودن چیزی فراتر از حجاب داشتن است. به نظر من اگر زنی یا مردی حجاب رسمی مد نظر ما را رعایت نکند، عفیف بودنش زیر سؤال نمی‌رود. قبل از انقلاب زنان زیادی در جامعه ما حجاب نداشتند، ولی آیا انسان‌های عفیفی نبودند؟ من هشدار می‌دهم که حجاب را عین عفاف ندانیم. به نظر من زنان زیادی از جامعه ما حجاب مطلوب قانون را ندارند، ولی عفیف هستند. عفت شاخص‌های زیادی دارد. کما این‌که می‌توان کسانی را هم یافت که ظاهر مطابق قانون دارند و حجاب دارند (چه مرد و چه زن) ولی اصول عفت را رعایت نمی‌کنند. بنابراین تاکید ما باید بر عفت باشد. باید ببینیم عفت را چه چیزی تهدید می‌کند. به نظر من عفت مردم ما را فقر اقتصادی و ناتوانی در ازدواج، بیشتر تهدید می‌کند تا رعایت حجاب مطابق استانداردهایی که عده‌ای دوست دارند و تعریف کرده‌اند.
  این را چرا گفتم؟ چون یک عده‌ای فکر می‌کنند اگر جوانان با هم کوه بروند، در یک مراسم شادی شرکت کنند، یا در خیابان با هم قدم بزنند، عفت جامعه خدشه‌دار می‌شود. اما واقعیت این است که عفت را چیزهای مهم‌تری تهدید می‌کند. برخی از برخوردها هم ناشی از نگاه پلیسی و امنیتی به جامعه است، نگاهی که همه چیز را سیاسی می‌بیند. در حالی که اجازه دادن به برگزاری برخی مراسم، شدت کنش و دیدگاه سیاسی را کاهش می‌دهد. در ضمن، مطمئن باشید که در ایده‌آل‌های جمهوری اسلامی، نفی شادی و نشاط نبود. در هیچ کدام از شعارهای ابتدای انقلاب شما شعار علیه شادی و شور جوانی پیدا نمی‌کنید.


حسن روحانی، رییس جمهور منتخب مردم ایران پیش از انتخابات ریاست جمهوری گفت و گویی فرهنگی با مجله چلچراغ داشته است.

به گزارش خرداد ، متن کامل این گفت و گو بدین شرح است:

  جناب آقای روحانی، جوانی‌تان را چطور گذراندید؟ چقدر جوانی کردید؟

 من از 12 سالگی راهی فراگیری علوم دینی شدم و دوران جوانی بیشتر به علم و تحصیل گذشت.

 اگر بخواهید نسل جوان دوران خودتان را توصیف کنید، چگونه توصیف می‌کنید؟ جوان‌های آن موقع چطوری جوانی می‌کردند؟ فرق جوانی کردن آن موقع با الان چیست؟ می‌دانید که مفهومی مثل جوانی و جوانی کردن، همواره محتوای یکسانی نداشته و با شرایط زمانی تغییر کرده است. جوانی کردن تابع شرایط زمانی، امکانات هر دوره و ابزارهایی است که در اختیار افراد قرار می‌گیرد. در دوره‌ای که جوانی من گذشت، امکانات و ابزارهای امروز و البته برخی مشکلات امروز وجود نداشت. احساس کلی نسل من این است که هزینه زندگی خیلی پایین‌تر بود و افراد راحت‌تر می‌توانستند به خواسته‌های جوانی نظیر شغل یا ازدواج دسترسی پیدا کنند.
     
 برخی در مورد جوانان نسل چهارم امروز (دهه هفتادی‌ها) می‌گویند که جوان‌هایی سطحی و بی‌خیال و بی‌ریشه‌اند. شما چقدر به این اتهام یا توصیف نسلی باور دارید؟ نوه‌های شما هم ظاهرا باید در همین سن و سال باشند. آن‌ها را چگونه می‌بینید؟ 

من فکر می‌کنم سرعت تغییرات جهان و به دنبال آن تغییر دیدگاه‌های افراد در نسل‌های مختلف چنان زیاد شده است که نسل قبلی خیلی از آرمان‌ها و آرزوهای نسل جدید را نمی‌فهمد. در دنیای جدید همه نسل‌های قدیمی‌تر از نسل جدید ناراضی‌ و شاکی‌اند. تفاوت داشتن دو نسل به معنای بی‌ریشگی نسل جدید نیست. برای مثال، نسل جدید دنبال آزادی، عدالت، سرافرازی بیشتر در جهان، پیشرفت فنی و علمی، وضع اقتصادی بهتر و بسیاری از آرمان‌هایی است که در سال‌های دولت اصلاحات بیشتر می‌شد بروز آن‌ها را دید. کدام یک از این‌ها نشان بی‌ریشگی است؟ هیچ‌کدام.
  از طرف دیگر، خیلی از واکنش‌های جوانان که نسل قبلی نمی‌پذیرند، محصول شرایطی است که نسل قبلی یا دولت‌های نسل قبل ایجاد کرده‌اند. امروز بی‌کاری، بالارفتن سن ازدواج و برخی آسیب‌های اجتماعی در بین جوانان شایع است و بر اثر این وضعیت، رفتارهای خاصی از جوانان بروز می‌کند. وظیفه مدیران و نسل قبلی این است که شرایط زندگی بهتر را برای جوانان فراهم کنند و بعد انتظاراتی از آن‌ها داشته باشند. نسل قبلی بالاخص مدیران سه دهه گذشته بی‌حساب از دین خرج کردند و ناکارآمدی‌ها را با دین توجیه کردند و حالا خیلی از آن‌ها از تضعیف باورهای دینی جوانان ناراضی‌اند. از ابتدا نباید این کار را می‌کردند.

 مصائب و مواهب روحانی بودن؟ 

روحانی بودن همان‌طور که فرمودید، دشواری‌ها و مواهبی دارد. از دشواری‌های آن این است که فردی که لباس روحانی بر تن دارد، باید ملاحظات اجتماعی زیادی را رعایت کند که شهروندان غیرروحانی از قید آن آزادند. عمری با اهل کتاب، دانش و معرفت بودن یکی دیگر از این مواهب است.

 وضعیت فعلی جمهوری اسلامی چقدر با آرمان‌ها و تصورات اولیه شما سازگار است؟ و اگر نیست چرا؟ جنابعالی چقدر در این وضعیت نقش داشتید؟

 ببینید، من هم بخشی از جامعه امروز ایران هستم و از آن‌جا که در هر زمانه‌ای گویی روح کلی‌ای حاکم است، و احساس کردن این روح کار سختی نیست، شما و خوانندگان‌تان می‌توانند احساس من را درک کنند. من که از موضع منتقد وضع موجود وارد انتخابات شده‌ام و اصلا چون احساس خطر می‌کنم پا به میدان گذاشته‌ام، ولی حداقل چهار کاندیدای منتسب به جریان اصول‌گرا هم که بیش از همه حداقل در هشت سال گذشته مدافع وضع موجود بوده‌اند و قدرت اجرایی را در جریان خود در دست داشته‌اند نیز منتقد وضع موجودند. به نقدهای آقای ولایتی علیه سیاست خارجی، نقدهای آقای قالیباف و رضایی علیه وضع اقتصادی توجه کنید و آن وقت می‌بینید که اگر ما به آرمان‌های خود رسیده بودیم و منظور ما از جمهوری اسلامی این بود، که نباید این‌قدر منتقد می‌بودند. تصور ما استقلال در همه ابعاد بود، امروز برای ضروریات اولیه زندگی به واردات نیاز داریم، آرمان ما جمهوریت مدنظر قانون اساسی بود، امروز جمهوریت زیر سایه قرائتی از اسلامیت در حال فراموشی است، تصور ما جامعه‌ای اخلاقی بود، ولی امروز اخلاق در حال سقوط است.
  به نظر من، به تدریج در فرایند جلو آمدن انقلاب، قانون اساسی به صورت شخصی و سلیقه‌ای تفسیر شده است. مقدس کردن خیلی چیزها و باورها، آن‌ها را از دسترس نقد دور نگه داشت. تاکتیک‌ها استراتژی شدند، و ما خیلی در گذشته باقی ماندیم. عرصه‌های سیاست، اخلاق و اقتصاد در هم ترکیب شدند و دست آخر همه سیاست‌زده شدند. برخی اصول قانون اساسی خیلی پررنگ و برخی دیگر خیلی کم‌رنگ شدند و نتیجه شد همین عدم توازنی که شاهدش هستیم. آزادی‌ها و حقوق مردم کم‌رنگ شد، ولی حقوق حاکمان دائم مورد تاکید قرار گرفت. بگذارید من به صراحت به خوانندگان شما بگویم که بستن فضای نقد هر قدر هم که با گام‌های اولیه و کوچک شروع شود، به تدریج به خفقان و ناکارآمدی می‌انجامد.
  وضع موجود حاصل رفتار و کردار همه ماست، ولی من هیچ وقت با تندروی‌هایی که وضع را به این‌جا کشانده است، موافق نبوده‌ام. تاریخ را بالاخره می‌نویسند و سهم آدم‌ها مشخص می‌شود. اما من در هر مقامی که بوده‌ام اهل افراط، غوغاسالاری و قربانی کردن منافع مردم نبوده‌ام. عملکرد من را در پرونده هسته‌ای باید دید. من مانع شدم پرونده ما به شورای امنیت برود، و از آغاز شدن فرایند تحریم‌ها علیه ایران جلوگیری کردم و مانع آغاز جنگ شدم.

  برخوردی که این سال‌ها با جوان‌ها می‌شود، مثل محدودیت‌های حضور و نشاط اجتماعی، گشت ارشاد و امثالهم چقدر با ایده‌آل شما از جمهوری اسلامی سازگار است و چقدر خلاف آن آرمان‌هاست؟ و شما با این موضوع چه خواهید کرد؟

 من قطعا با این برخوردها مخالفم. این‌ها حاصل همان قرائت و برداشت خاص از اسلام و قانون اساسی است. برای این‌که نگاهم به مسئله روشن شود، دیدگاهم را به مسئله حجاب و عفاف برای شما تشریح می‌کنم. خیلی از این برخوردها ناشی از دیدگاهی است که چنین شادی و نشاط‌هایی را گام‌های اولیه به سوی تضعیف عفت عمومی می‌بیند و بنابراین تشریح دیدگاه من مناسب است.
  به نظرم، عفیف بودن چیزی فراتر از حجاب داشتن است. به نظر من اگر زنی یا مردی حجاب رسمی مد نظر ما را رعایت نکند، عفیف بودنش زیر سؤال نمی‌رود. قبل از انقلاب زنان زیادی در جامعه ما حجاب نداشتند، ولی آیا انسان‌های عفیفی نبودند؟ من هشدار می‌دهم که حجاب را عین عفاف ندانیم. به نظر من زنان زیادی از جامعه ما حجاب مطلوب قانون را ندارند، ولی عفیف هستند. عفت شاخص‌های زیادی دارد. کما این‌که می‌توان کسانی را هم یافت که ظاهر مطابق قانون دارند و حجاب دارند (چه مرد و چه زن) ولی اصول عفت را رعایت نمی‌کنند. بنابراین تاکید ما باید بر عفت باشد. باید ببینیم عفت را چه چیزی تهدید می‌کند. به نظر من عفت مردم ما را فقر اقتصادی و ناتوانی در ازدواج، بیشتر تهدید می‌کند تا رعایت حجاب مطابق استانداردهایی که عده‌ای دوست دارند و تعریف کرده‌اند.
  این را چرا گفتم؟ چون یک عده‌ای فکر می‌کنند اگر جوانان با هم کوه بروند، در یک مراسم شادی شرکت کنند، یا در خیابان با هم قدم بزنند، عفت جامعه خدشه‌دار می‌شود. اما واقعیت این است که عفت را چیزهای مهم‌تری تهدید می‌کند. برخی از برخوردها هم ناشی از نگاه پلیسی و امنیتی به جامعه است، نگاهی که همه چیز را سیاسی می‌بیند. در حالی که اجازه دادن به برگزاری برخی مراسم، شدت کنش و دیدگاه سیاسی را کاهش می‌دهد. در ضمن، مطمئن باشید که در ایده‌آل‌های جمهوری اسلامی، نفی شادی و نشاط نبود. در هیچ کدام از شعارهای ابتدای انقلاب شما شعار علیه شادی و شور جوانی پیدا نمی‌کنید.

  این روزها وضعیت دانشگاه‌ها چندان رو به راه و قابل دفاع نیست. تفکیک جنسیتی دانشجویان، دانشجویان ستاره‌دار به دلایل سیاسی و امثالهم. شما برای بازگرداندن فضای دانشگاه‌ها به نشاط و شادابی چه نگاهی دارید؟

 دانشگاه برای رشد به استقلال آکادمیک نیاز دارد. یعنی رئیس دانشگاه منتخب اعضای دانشگاه و طبق روال مشخصی باشد. در چنین دانشگاهی، که رویه‌ای دموکراتیک بر انتخاب مدیرانش حاکم باشد، کادر مدیریت دانشگاه زیر بار اقداماتی خلاف منطق آزادی و استقلال علمی نمی‌رود. ما در دولت اصلاحات تجربه آزاد گذاشتن دانشگاه‌ها را داریم. آن بخش از ضرباتی که به دانشگاه خورد هم نتیجه لجاجت‌ها و تنگ‌نظری‌های جریان اقتدارگرا بود. ببینید یک زمانی در اوج تمدن اسلامی، در دربار خلیفه عباسی، در حضور علمای مسلمان، افراد غیرمعتقد به اسلام در مجلسی که خلیفه تشکیل می‌داد، درباره خدا تشکیک می‌کردند و در باب توحید بحث می‌شد. در چنان فضایی تمدن اسلامی به اوج می‌رسد. فضای دانشگاه با آزادی به شکوفایی می‌رسد. البته بعد از چندین سال برخورد پلیسی با دانشگاه، طبیعی است که آزادی دادن در ابتدا سبب بروز برخی رفتارها هم می‌شود. باید این‌ها را تحمل کرد و اعتماد متقابل به‌وجود آورد.

 اصولا چقدر به تفکیک جنسیتی در عرصه‌های مختلف اجتماعی اعتقاد دارید؟ 

به هیچ عنوان دنبال تفکیک جنسیتی نیستم. هیچ جامعه‌ای در طول تاریخ نتوانسته است تفکیک جنسیتی کند، در جامعه پیچیده و پر از ارتباطات امروز نیز تفکیک جنسیتی هیچ کاربردی ندارد.

  این سال‌ها بسیاری از جوانان هیچ امید و آینده‌ای را برای خود متصور نیستند و از همین رو به شدت موج مهاجرت به آن سوی مرزها (حتی بدون هدف‌های تحصیلی) رو به گسترش است. در این مورد چه باید کرد؟

 باید اول جهت حرکت کشور را درست کنیم و معلوم شود قصد ما حرکت در جهتی است که امیدبخش است. من یک مثال بزنم تا درک مسئله ساده‌تر بشود. سطح کلی کیفیت زندگی در هندوستان پایین‌تر از ایران است. صدها میلیون هندی حتی به دست‌شویی بهداشتی هم دسترسی ندارند. ولی رشد اقتصادی و حرکت هند به سوی جامعه‌ای توسعه‌یافته‌تر، امیدی در دل متخصصان هندی ایجاد کرده و متفکران هندی در درون دموکراسی هند که بزرگ‌ترین دموکراسی دنیا خوانده می‌شود، اثربخشی‌ای برای خود احساس می‌کنند که آن‌ها را امیدوار کرده است و این جامعه دارد با نیروی متخصصان خود جلو می‌رود. البته منظورم این نیست که در هند مهاجرت نخبگان وجود ندارد، ولی مثل ما نیست.
  مشکل ما این است که امید را از افراد گرفته‌ایم. آن که 100 تومان سرمایه دارد و می‌داند روند جاری او را به 150 تومان می‌رساند، خیلی شادتر از کسی است که 1000 تومان سرمایه دارد و می‌داند روند جاری او را به 500 تومان می‌رساند. اولی وضعیت هند و دومی وضعیت ماست. ما باید با نجات اقتصادی، اصلاح سیاست‌ها و تغییر دیدگاهمان به جهان و اداره کشور، وضعیت اول را حاکم کنیم و در این صورت احساس اثربخشی نخبگان افزایش می‌یابد. اما وقتی هر اهل فکری را از دانشگاه بیرون کنیم، هر صنعتگر صاحب‌فکر و ایده‌ای را از اعتبارات محروم کنیم، و دانشجو را ستاره‌دار کنیم، وضعمان روز به روز بدتر می‌شود.
  من شخصا سعی کرده‌ام در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام متخصصان و اهل فکر از هر سلیقه‌ای را که توانایی تفکر، تحقیق، و دادن راهبرد دارند، گرد هم بیاورم. در آن مرکز راست و چپ، اصول‌گرا و اصلاح‌طلب کنار هم هستند. این یعنی با کسی برخورد حذفی نداریم.

  شما فضای مجازی و اینترنت را تهدید می‌دانید؟ شبکه‌های اجتماعی مثل فیسبوک چطور؟ چه نظری در مورد فیلترینگ گسترده اینترنت دارید؟ 

فضاهای مجازی ابزارند، و هر ابزاری می‌تواند تهدید یا فرصت باشد. داروها برای درمان بیماری ساخته می‌شوند ولی می‌شود با آن‌ها خودکشی هم کرد. این ابزارهای در ضمن ناگزیر هم هستند. من یادم می‌آید که حتی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی هم شبکه‌هایی مثل فیس‌بوک را پدیده‌های مبارکی خوانده بودند. واقعا هم همین‌ گونه است. در همه تاریخ، به نظر من از ابزارها بیشتر استفاده مثبت شده تا استفاده منفی. شما نگاه کنید ببینید از انرژی هسته‌ای فقط دو بار برای کشتار گسترده استفاده شده است، ولی امروز بیش از 400 نیروگاه هسته‌ای در جهان برق تولید می‌کنند، و انرژی هسته‌ای در کشاورزی، صنعت و... کاربرد دارد. مگر جهان با انفجار بمب اتمی، کل انرژی هسته‌ای را کنار گذاشت؟ نه.
  در ضمن در نظر داشته باشید که خیلی از اقدامات علیه آزادی فضای مجازی که توسط افراد و نهادهای خاص صورت می‌گیرد، مقاصد خیرخواهانه ندارد. یعنی خیلی هم دلشان به حال اخلاق عمومی یا تهدیدهای این فضاها علیه جوانان نسوخته است. مقاصد سیاسی دارد. از آزادی موجود در این فضاها می‌ترسند، دنبال محدود کردن اخبار هستند، و این محدود کردن‌ها هم جواب نمی‌دهد. کاش طرفداران فیلتر کردن توضیح می‌دادند که در محدود کردن دسترسی مردم به کدام خبر موفق بوده‌اند؟ کدام خبر مهمی در چند سال اخیر وجود داشته که فیلترینگ باعث عدم دسترسی مردم به آن شده است؟ این اقدامات حتی مانع دسترسی به سایت‌های غیراخلاقی هم نشده است. فیلترینگ گسترده جز این‌که دیوار بی‌اعتمادی میان مردم و دولت را بیشتر می‌کند و به اقتصاد ما ضربه می‌زند، خاصیت دیگری ندارد و مانع توسعه کاربری‌های مثبت اینترنت در ایران می‌شود.

  در مورد محدودیت‌ها و سخت‌گیری‌های فراتر از قانون و شرع که این روزها برای زنان و دختران اعمال می‌شود، چه نظری دارید؟ در زمینه‌هایی مثل حضور در عرصه‌های اجتماعی، حضور در ورزشگاه‌ها، حجاب، رابطه معقول دختران و پسران... 

فکر می‌کنم در آن‌جا که نظرم را درباره عفاف و حجاب گفتم، پاسخ شما را داده باشم. من با اعمال محدودیت‌های فراقانونی علیه دختران و زنان مخالفم. برخی آن‌قدر تنگ‌نظر هستند که حتی برخی فتواهای غیرسخت‌گیرانه‌تر مراجع را نیز برنمی‌تابند. رفتار آدم‌های سخت‌گیر امروز با تصوراتشان درباره اسلام نمی‌خواند. اسلام را کامل و راه‌حل همه چیز معرفی می‌کنند، ولی دست آخر نمی‌توانند راهی برای وارد کردن زنان به ورزشگاه‌ها پیدا کنند و راه محدود کردن را در پیش می‌گیرند. من البته معتقدم قطعا مشکل از سوی این افراد است.
      
وقتی عنوان «ایران» را می‌شنوید، چه حسی به شما دست می‌دهد؟ به نظر شما نمادهای غرور ملی و فرهنگ و تمدن ایرانی را چگونه می‌توان زنده نگه داشت؟

 مدتی است می‌بینم و از دوستان هم شنیده‌ام که در مراسم مختلف، حتی مراسم عروسی، سرود «ای ایران» خوانده می‌شود. حس من موقع شنیدن کلمه ایران، مانند حس همان آدم‌هایی است که در یک حرکت جمعی هماهنگ نشده، خواندن و شنیدن سرود «ای ایران» را دوست دارند. حس غریبی است، مثل این‌که یک‌باره چند میلیون ایرانی به فکر مظلومیت وطن افتاده‌اند و از آن‌چه بر سرش می‌آید ناراضی‌اند. گویی غرور و افتخار را طلب می‌کنند.
  نمادهای غرور ملی و فرهنگ ایرانی را باید از دست تخریب‌ها دور داشت. اگر این‌ها بناهای معماری هستند، باید حفظ کرد. اگر دانش و ادبیات است، باید آموخت و گسترش داد. و باید به یاد داشت که سرمایه غرور و فرهنگ یک ملت اگر به شیوه درست استفاده شود، هر قدر بیشتر استفاده شود، زاینده‌تر و اثربخش‌تر می‌شود. برعکس کالاها که وقتی مصرف می‌کنید کم می‌شوند، نمادهای غرور یک ملت، مثل شاهنامه فردوسی یا سینمای پرافتخار ایران را هر قدر بیشتر بخوانید و ببینید، اثرش بیشتر می‌شود. باید به گذشته با احترام و عقلانیت نگریست و استفاده کرد. باید به غرور گذشته، هر قدر هم با سلیقه ما سازگار نباشد، با احترام نگاه کرد.

      در دوره سازندگی و آقای خاتمی سازمانی بود به نام سازمان ملی جوانان که متولی امور جوانان بود. این سازمان در دولت اخیر تعطیل و با وزارت ورزش ادغام شد. آیا برای برجسته کردن مسائل جوانان، نباید جوان‌ها سازمان و نهادی اختصاصی خودشان داشته باشند؟ 

من با سازمان درست کردن مخالف نیستم، اما سازمان‌ها را راه‌حل نمی‌دانم. ببینید اصلی‌ترین مشکلات ما در زمینه جوانان، بی‌کاری، بالا رفتن سن ازدواج و مسئله اعتیاد است. ریشه همه این‌ها هم عمدتا وضع اقتصادی نامناسب و بی‌کاری ناشی از آن است. البته همین وضع نامناسب، فضای ناامیدی ایجاد می‌کند و وضعیت را به لحاظ روانی، آزاردهنده‌تر می‌کند و مسائل بعدی به‌وجود می‌آورد. اما مگر سازمان جوانان می‌توانست نقش مهمی در ایجاد رشد اقتصادی و رفع بی‌کاری داشته باشد؟ سازمان جوانان مگر نقشی در گسترش بیمه‌های درمانی و پوشش بهداشتی جوانان داشت؟ ببینید این‌گونه سازمان‌ها نقش اجرایی نداشته‌اند و بیشتر سازمان‌های تحقیقاتی، مشورتی بوده‌اند. 

سازمان جوانان بیش از هر چیز پژوهش‌هایی درباره وضعیت جوانان انجام می‌داده است. اصلا یکی از عللی که باعث شده وزارت ورزش و جوانان بیشتر روی ورزش متمرکز شود و بروز بخش جوانان آن کمتر باشد، همین است که بخش ورزش بیشتر اجرایی است، ولی بخش جوانان عمدتا تحقیقاتی و مشورتی است و بروز خبری چندانی ندارد. مسئله جوانان ما با سازمان‌های بیشتر حل نمی‌شود. البته باید تاکید کنیم که وزارت ورزش و جوانان تحقیقات مؤثرتری انجام دهد و به سیاست‌گذاری در عرصه جوانان کمک بیشتری کند. اما یادمان باشد که جوانان هم بر بستر همین جامعه زندگی می‌کنند و سرنوشت آن‌ها به سرنوشت بقیه گروه‌ها گره خورده است. بهبود کلی وضع جامعه، وضع جوانان را هم بهبود می‌دهد.

      یکی از عواملی که در این سال‌ها باعث رکود فرهنگ و هنر و دلسردی و گریز بسیاری از اهل فرهنگ و هنرمندان شده است، بحث ممیزی و سانسور شدید است. شما چه راه و برنامه‌ای برای بازگرداندن فضای خلاقیت و نشاط به عرصه هنر و فرهنگ دارید؟

 اولین برنامه اعتماد کردن به اهالی فرهنگ و هنر و باز گذاردن دست آن‌هاست. همین که سیاست ممیزی ما حداقلی باشد، خط قرمزها را دائم سخت‌گیرانه نکنیم، و نشان دهیم سانسور هدف نیست، فضا بهتر می‌شود. مگر در دوران اصلاحات چه کردند؟ به ممیزهای وزارت ارشاد گفته شد که سخت‌گیرانه برخورد نکنند. آدم‌ها در لیست سیاه نبودند. بیان افکار و حق اعتراض کردن، جزء حقوق اساسی افراد شمرده می‌شد. من باور دارم که اهل فرهنگ و هنر دلسوز کشورشان هستند، قصد تخریب ندارند و اگر آزاد باشند و دولت به عوض دخالت در کار آن‌ها، امنیتشان را تامین کند، خودشان مصالح جامعه را هم لحاظ می‌کنند. بالاخص این‌که ما تجربه سال‌های اصلاحات را داریم و جامعه برای استفاده از آزادی بسیار پخته‌تر و باتجربه‌تر شده است.

      آقای روحانی شما چقدر ماهواره نگاه می‌کنید؟ کدام کانال‌ها را؟ نیامده‌اند دیش و رسیور شما را جمع کنند؟ لطفا بگویید چرا جوان‌ها با تلویزیون جمهوری اسلامی قهرند؟ چه باید کرد؟

 مقامات سیاسی و بالاخص آن‌ها که در حوزه تصمیم‌گیری‌های استراتژیک هستند، به ماهواره‌ها دسترسی دارند. حتی آن‌ها که کمتر فرصت می‌کنند شبکه‌های ماهواره‌ای را تماشا کنند، در گزارش‌های نهادهای مسئول از محتوای برنامه‌های این شبکه‌ها مطلع می‌شوند. من به این شبکه‌ها دسترسی دارم و به دلیل سمت من در مرکز تحقیقات استراتژیک، ضروری است به آن‌ها دسترسی داشته باشم. کسی هم تاکنون نیامده است دیش و رسیور ما را جمع کند، و طبق قانون مجوزهایی برای افراد از سوی مقامات مسئول صادر می‌شود. اما من به‌طور کلی مخالفت با شیوه‌های خشن برخورد با استفاده‌کنندگان از ماهواره را اعلام کرده‌ام و معتقدم در عصر انقلاب دیجیتال، نمی‌توان در قرنطینه زندگی و حکومت کرد.
  بخش زیادی از جوانان ما با صدا و سیما قهر کرده‌اند، چون صداقت، اخلاق و عدالت را آن‌چنان که شایسته است در آن ندیده‌اند. هر رسانه‌ای باید به نیاز مردم پاسخ دهد، و یکی از مهم‌ترین نیازهای مردم، نیاز به خبر و اطلاعات شفاف درباره مهم‌ترین موضوعات است. وقتی سهم اخبار خارجی بیشتر از اخبار داخلی است، وقتی تولد یک خرس پاندا در فلان باغ وحش چین پوشش داده می‌شود اما از اعتراض کارگران به شش ماه پرداخت نشدن حقوقشان خبری در تلویزیون ما گفته نمی‌شود، وقتی تمام اسطوره‌های فرهنگ و هنر که اندکی صدای منتقد دارند در تلویزیون ما سهمی ندارند، و وقتی چهره‌های سیاسی بزرگ مثل آقایان هاشمی و خاتمی، و گروه‌های سیاسی منتقد از تلویزیون حذف می‌شوند، بدیهی است که مردم و نه فقط جوانان با تلویزیون قهر می‌کنند. راه‌حل، تضمین آزادی بیان است. اگر روزی تلویزیون ما پوشش خبری‌اش بیشتر از پوشش خبری شبکه‌های خارجی نظیر بی‌بی‌سی شد، مردم با تلویزیون آشتی می‌کنند.

      چقدر اهل تماشای فوتبال هستید؟ رنگ تیم محبوب شما چیست؟ آبی، قرمز یا رنگ دیگر؟

 بازی‌های تیم ملی و بردهای مهم آن‌ها مرا خوشحال می‌کند. اتفاقا یکی دو هفته پیش مصاحبه‌ای درباره ورزش داشتم و گفتم که به ورزش نگاه استراتژیک دارم و آن را حتی برای امنیت و انسجام جامعه مهم می‌دانم. ولی باور کنید سمت مدیریت داشتن در شورای عالی امنیت ملی، یا ریاست مرکز تحقیقات استراتژیک و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بودن، وقت چندانی برای فوتبال دیدن باقی نمی‌گذارد. اما با همان نگاه استراتژیک برایم مهم است که به جام جهانی برویم و به همین دلیل از برد ایران برابر قطر بسیار خوشحال شدم. 

آبی و قرمز نیستم، اما در عرصه فوتبال بیش از همه از برنامه «نود» خوشم می‌آید. قدرت تاثیرگذار آزادی بیان و قدرت نقد کردن را می‌شود در آن برنامه دید. اتفاقا به سؤال شما درباره قهر کردن با صدا و سیما هم ارتباط دارد. آیا شنیده‌اید که مردم با برنامه «نود» قهر کرده باشند؟ وقتی برنامه «نود» پخش می‌شود، کسی برنامه ماهواره‌ای نگاه می‌کند؟ الگوی برنامه «نود» می‌تواند برای کل جامعه ما درس‌آموز باشد. مسئله این است که برنامه «نود» داشتن، و ایجاد شخصیت‌هایی مثل عادل فردوسی‌پور به نفع خیلی‌ها نیست. فرض کنید یک برنامه «نود» اقتصادی داشته باشیم، آن وقت خیلی‌ها باید پست‌های خود را رها کنند و این به نفعشان نیست.

      سیدمحمد خاتمی و آیت‌الله هاشمی را چطور شخصیت‌هایی می‌دانید؟

 من افتخار همکاری با هر دو نفر را داشته‌ام. شخصیت‌های بزرگوار، اهل تدبیر و عقلانیت، دلسوخته منافع ملی و اخلاق‌مدار هستند. در ضمن، هرگز از مسیر اعتدال و توجه به منافع مردم خارج نشده‌اند. من اگر رئیس دولت شوم، از سرمایه هر دو بزرگوار استفاده خواهم کرد و به تشویق ایشان نیز وارد صحنه شدم.

      ترانه‌های شجریان را چقدر شنیده‌اید؟ کدام را بیشتر دوست دارید؟

 تعداد ایرانیانی که صدای شجریان را نشنیده باشند زیاد نیست و شاید اصلا کسی نباشد که صدای او را نشنیده باشد. حداقل همه ایرانیان صدای ربنای او را بارها بر سفره افطار شنیده‌اند. من نیز به نوای موسیقی او گوش داده‌ام. هم شکوه و گلایه او در «بیداد» را شنیده‌ام، هم به «دستان» او گوش داده‌ام، هم شعر سعدی را در «نوا» و مرکب‌خوانی او شنیده‌ام، و هم به هشدار او که «تفنگت را زمین بگذار» باور دارم. او هنرمند بزرگی است و عصاره دو قرن موسیقی ماست، با هنرمندان بزرگی کار کرده و آثار ماندگاری خلق کرده است. باید به او و خدماتش احترام گذاشت. هر چند برخی از سلایق سیاسی او خوششان نیاید.

      موسیقی پاپ هم گوش می‌کنید؟ چقدر با ذائقه‌تان سازگار است؟ 

من موسیقی پاپ گوش نمی‌کنم، هر چند همه موسیقی پاپ را یکپارچه نمی‌بینم. کیفیت، سطح هنری و خیلی مشخصات دیگر در بین انواع موسیقی پاپ متفاوت است. اگرچه شنونده فعال موسیقی پاپ نبوده و نیستم، ولی در رادیو، تلویزیون و به مناسبت‌های مختلف موسیقی پاپ شنیده‌ام و معتقدم باید برای شنوندگان و تولیدکنندگان این موسیقی احترامی به اندازه بقیه قائل بود. اساسا قضاوت درباره موسیقی را باید به جامعه هنری و شنوندگان آن واگذار کرد. دولت‌ها فقط وظیفه دارند برای ارتقای تولید موسیقی به صورت کمی و کیفی زمینه فراهم کنند، و مطابق عرف و قانون و با تساهل و مدارای زیاد بر آن نظارت کنند.

      آقای روحانی اگر به یک سفر چند روزه بروید، چه چیزهایی در چمدانتان می‌گذارید؟ کدام کتاب؟ کدام موسیقی یا چه چیز مهم دیگر؟

 بیشتر اوقات با خودم کتاب می‌برم. البته معمولا در سفر برنامه زندگی آن‌چنان که می‌خواهید پیش نمی‌رود و اصلا بخشی از لذت سفر در همین پیش‌بینی‌ناپذیری آن است. خیلی مواقع هم گزارش‌های کاری مرکز تحقیقات استراتژیک، یا مجمع تشخیص مصلحت نظام را باید همراه ببرم و مطالعه کنم. این‌که چه کتابی همراهم می‌برم به این بستگی دارد که روی چه موضوعی کار می‌کنم.

      رابطه‌تان با موبایل چگونه است؟ اهل اس‌ام‌اس هم هستید؟ چقدر از طنزها و شوخی‌های پیامکی خبر دارید یا برای شما از آن‌ها می‌گویند؟

 تلفن همراه دارم، ولی اهل زیاد صحبت کردن نیستم. روحیه آدم‌هایی که در دستگاه‌های سیاست خارجی، دیپلماتیک، یا امنیت داخلی کار می‌کنند، این‌گونه است. در این مشاغل باید مواظب سخنان خود باشید. هر کلمه معنای خاصی دارد و می‌تواند هزینه‌ها و منافعی برای کشور داشته باشد. به تدریج عادت می‌کنید که زیاد حرف نزنید.
  در جلسات همیشه کسانی هستند که از پیامک‌های بامزه سخن بگویند و این‌گونه مطالب را به دیگران هم منتقل کنند. بالاخره مدیران و سیاستمداران هم از شوخی‌ها و لذت‌های شهروندان برخوردارند. در این ایام تبلیغات انتخاباتی از پیامک‌هایی که برای همه کاندیداها ساخته می‌شود و من را هم در بر می‌گیرد بی‌بهره نمانده‌ام. جالب‌اند، واقعا ذوق مردم در این عرصه بی‌نظیر است. دوستان می‌گفتند هنوز مناظره اول به پایان نرسیده بود که سیل لطیفه‌ها درباره آن آغاز شد و برخی انصافا هنرمندانه بودند. البته خوب است یادآور شوم که از نظر من این‌ها نوعی اعتراض کردن کاملا مسالمت‌آمیز و مدنی هستند و بخشی از ظرفیت‌های ارتباطی جامعه جدید است. برخی وقت‌ها هم از آن سوءاستفاده می‌کنند، ولی در کل مثبت است

      اوقات فراغتتان چه موسیقی‌ای گوش می‌کنید و چه کتابی می‌خوانید؟ آخرین باری كه یك فیلم سینمایی را كامل تماشا كردید چه زمانی بود؟ كدام فیلم؟ فیلم محبوب شما كدام فیلم است؟ کتاب محبوب شما كدام كتاب است؟

 اوقات فراغت بنده بیشتر به مطالعه و تحقیق می‌گذرد و کمتر وقت می‌کنم به موارد دیگری بپردازم. تقریبا به‌طور مشخص بیش از 10 ساعت از شبانه‌روز از وقت بنده به مطالعه و تحقیق می‌گذرد. در مورد فیلم محبوب بنده نیز نمی‌توانم نام فیلم خاصی را ببرم، اما اگر وقتی پیدا کنم، سعی می‌کنم که فیلم‌های ایرانی خودمان را تماشا کنم. آخرین را که تماشا کردم، فیلم «من مادر هستم» آقای جیرانی بود که با حضور خودشان و جمعی از عوامل فیلمشان در دفترم به تماشا نشستیم. در مورد موسیقی هم، عمدتا موسیقی سنتی ایران را گوش می‌کنم.

      آقای دكتر، در پاسخ بسیاری از این پرسش‌ها، شما پاسخ‌های خیلی خوبی دادید. برای این‌که این‌ها تعبیر به وعده نشود مثل آن‌هایی که آمدند و گفتند موی جوان‌ها مسئله ما نیست ولی بعد بگیر و ببند و تفکیک جنسیتی و گشت ارشاد را راه انداختند و گفتند پول نفت را سر سفره مردم می‌آوریم و گرانی و تورم 50 درصدی را به گردن مردم گذاشتند. برای جوان‌ها چه تضمینی وجود دارد که این گفته های خوب و خوشایند توسط شما عملی شود؟ 

تضمین ما چند چیز است:
  1- به منافع ملت ایران پای‌بند بودم که پرونده هسته‌ای به شورای امنیت نرود و سایه جنگ و تحریم روی کشور نیفتد، و تا زمانی که مسئولیت داشتم این کار را انجام دادم. بدون هیاهو هم این کار را انجام دادیم.
  2- مردم باید سیاست‌مداران را نقد کنند و با استفاده از حقوق خود در مطبوعات، انجمن‌های سیاسی و حرفه‌ای به آن‌ها فشار وارد کنند که در راستای خواسته‌های مردم حرکت کنند. ما به مردم این آزادی‌ها را خواهیم داد تا بتوانند خواسته‌های خود را بیان کنند. در دوران آقای خاتمی هم این کار را از طریق دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی انجام می‌دادیم. آن‌جا هم که موفق نشدیم آزادی‌ها را تضمین کنیم، کارشکنی کسانی بود که جوانان خودشان می‌دانند.
  3- یک تضمین هم خود جوانان هستند که نباید ناامید شوند و با تمام قوا و از همه روش‌های مسالمت‌آمیز و قانونی حق خودشان را طلب کنند.
  4- من برنامه‌ای برای اداره کشور دارم که به شکل خلاصه آن تدوین و منتشر شده است. همین برنامه را از ستادها بگیرند و اگر من رئیس جمهور ایشان شدم، آن را به طرق مختلف یادآوری کنند و از بدنه اجرایی کشور تحقق آن‌ها را طلب کنند.

      در مورد این واژه‌ها یک جمله بگویید: اصغر فرهادی، علی کریمی، سهراب سپهری، امیرکبیر، علی حاتمی/ تخت جمشید، دماوند، مشهد، دریاچه ارومیه، خلیج فارس، حافظ، فردوسی. اصغر فرهادی: سینماگر جامعه‌شناس، که نامش در تاریخ مشاهیر ایران می‌ماند.

علی کریمی: طغیان تکنیک که رفتارهای اخلاقی‌اش هم به یادگار می‌ماند.

سهراب سپهری: او قطاری می‌دید که سیاست می‌برد و چه خالی می‌رفت.
  امیرکبیر: اسطوره سیاست‌ورزی در چهارچوب منافع و دنبال کردن اقتدار ملی است.

علی حاتمی: دیالوگ‌های فیلم «حاجی واشنگتن‌» او بازنمایی برهه‌هایی از سیاست داخلی و خارجی ماست.

تخت جمشید: ذخیره‌ای ماندگار برای افتخار کردن و فرصتی برای توسعه توریسم و رساندن پیام عظمت ما به دنیاست.

دماوند: این غول سفید پای در بند، نشان آن است که در پس هر فراز و فرودی، می‌توانیم به قله‌های بلند نظر داشته باشیم.
  مشهد: جایگاه تجلی کردن عمق احساس مذهبی و روحیات معنوی ایرانیان است. دریاچه ارومیه: نگین آبی آذربایجان که با بی‌تدبیری، از فرصت به تهدید تبدیل شده و باید نجاتش داد.
  خلیج فارس: یکی از بزرگ‌ترین فرصت‌های استراتژیک ایران، و شناسنامه حضور تاریخی ما در جهان است.
  حافظ: عارف است، اما این شعر که «آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است با دوستان مروت با دشمنان مدارا» می‌تواند سرلوحه سیاست‌ورزی باشد.
  فردوسی: هویت ایرانی را زنده نگه داشت.
    در مورد این شخصیت‌ها یك كلمه بگویید كه احساستان را نسبت به آنها بیان كند:

امام خمینی: میراث او یعنی جمهوریت و اسلامیت را باید به یک اندازه پاس داشت.

آیت‌الله طالقانی: کاش همگان به اندازه او اهل تساهل و مدارا بودند.
  مهندس بازرگان: مسلمان متخصص که همواره در مسیر اعتدال بود.

شهید چمران: کسی که معتقد بود تقوی مهم‌تر از تخصص است، اما آن کس که تخصص نداشته باشد و کاری را بپذیرد، بی‌تقواست.

شهید مطهری: کاش امروز بود تا از آزادی اندیشه منتقد و مخالف دفاع می‌کرد.

شهید همت: سرمایه‌ای برای ملت ایران که متعلق به هیچ جناحی نیست.

دكتر شریعتی: او از امام حسین(ع) آموخته بود که آزادگی مقدمه دین‌داری است.

دكتر بهشتی: روحانی دوراندیشی که دین، سیاست و جهان مدرن را خوب می‌شناخت


حجاب اجباری یا اختیاری !!! مسئله این است ...

غیر از هسته‌ی بسیار کوچکی در درون حکومت که اجرای قهرآمیز شریعت را به ابزاری برای کسب قدرت و ثروت تبدیل کرده و هسته‌ی بسیار کوچکی از روحانیت که بقا و قدرت نهادهای دینی را در زیر پا له کردن فردیت و کرامت آدمی می‌بیند، حجاب اجباری برای اقشار مختلف جامعه‌ی امروز ایران به یک پدیده‌ی غیر اخلاقی، غیر عملی و غیر عقلانی تبدیل شده است. حتی سایت‌های شبه‌دولتی سنت‌گرا مثل الف در مطالبی عملی بودن و اخلاقی بودن حجاب اجباری را مورد پرسش قرار داده‌اند. سخن آنها از منظر درون‌دینی آن است که حجاب اجباری مرز میان با حجاب مومن و غیر مومن را بر هم ریخته است (موضوعی که نویسندگان سکولار سه یا دو دهه‌ی قبل متذکر شده بودند).

کافی است به درون خانواده‌های ایرانی پا بگذارید: باورمند به حجاب و غیر باورمند به آن، با حجاب و بی‌حجاب، نمازخوان و بی‌دین، شراب‌خوار و شرکت‌کننده در نماز جمعه در کنار هم بر سر یک سفره می‌نشینند و دیگر از خصومت‌های سال‌های اولیه‌ی دهه‌ی شصت در خانواده‌ها خبری نیست. یک دختر یا بانو ممکن است آرایش کند و دختر یا بانوی دیگری آرایش نداشته باشد، یکی ممکن است تاپ بپوشد و دیگری مقنعه‌اش را سفت ببندد تا تار مویش دیده نشود، یکی به برنامه‌های ماهواره نگاه می‌کند و دیگری به تلویزیون دولتی، یکی آهنگ‌های معین و گوگوش و ویگن را گوش می‌کند و دیگری نوحه و روضه‌خوانی و برخی هر دو. همه با صلح در چارچوب خانواده زندگی می‌کنند و در گردهمایی‌های خانوادگی شرکت دارند.

شاید حدود سه دهه باشد که دیگر نشنیده‌ایم اعضای فامیل بر سر باورها و سبک زندگی خود به جان هم افتاده باشند. حتی بسیجی‌ که در خیابان به توهین به “بدحجاب‌ها” اقدام می‌کند یا قاضی و دادستانی که علیه زن محجبه حکمی را صادر یا اجرا می‌کند اگر زن برادر یا خاله‌ی همسرش در خانه کاملا بی‌حجاب باشد، زبان در کام می‌کشد و واقعیت آنها را قبول می‌کند. آنها به تدریج یاد گرفته‌اند که محدوده‌ی “شغل” و روابط خانوادگی را از هم تفکیک کنند. آنها ممکن است در مجالسی که مشروب نوشیده می‌شود حضور پیدا نکنند اما فهمیده‌اند که همه‌ی انسان‌های متفاوت با خود را نمی‌توان حذف کرد. هم‌چنین با غلبه پیدا کردن فرهنگ غیر رسمی بر فرهنگ رسمی نمی‌خواهند با تحریم فضاهایی که مطابق میل‌شان نیست خود را منزوی کنند.

بنابراین مسأله‌ی اختیاری بودن حجاب در سطح روابط درونی خانواده‌های بزرگ‌تر حل شده است. اما در دو سطح، حجاب اجباری اعمال می‌شود: توسط پدر/برادر بر دختر/خواهر و توسط شوهر بر همسر در خانواده‌های هسته‌ای مذهبی و سنتی، و توسط حکومت بر همه‌ی شهروندان. البته در دهه‌های شصت که مذهبی بودن در برخی اقشار احترام داشت برخی زنان بی‌اعتقاد به حجاب، برای احترام گذاردن به افراد مکتبی در چاوی چشمان آنها حجاب می‌داشتند اما در یک دهه‌ی اخیر این پدیده در حال زوال بوده است.

چه می‌توان کرد تا این دو نوع حجاب اجباری را از میان برداشت؟

استقلال اقتصادی زنان

اعمال حجاب اجباری توسط پدر/برادر و شوهر بر دختر/خواهر و همسر به دو عامل باز می‌گردد: ۱) وابستگی اقتصادی دختر/خواهر یا همسر (تنها ۱۵ درصد زنان ایرانی در بیرون از خانه شغل دارند) و ۲) عدم برابری زن و مرد در برابر قانون. این که مرد یا پدر خانواده احساس می‌کند که حق دارد دختر یا خواهر یا همسرش را به پوشیدن لباس خاصی وادار کند یا با آمدن “نامحرم” به اتاقی دیگر بفرستد ناشی از احساس وابستگی او به خود و احساس اطمینان از بودن قانون در سمت او در شرایط نافرمانی است. بنابراین برای حذف حجاب اجباری در خانواده‌ی هسته‌ای باید زنان به قدرت مالی مساوی، اشتغال مساوی و برابری در برابر قانون دست یابند. شوهر یا پدر نباید احساس کند که اگر در یک تنازع کار به دستگاه‌های اعمال قانون انجامید تبعیضی علیه زنان وجود دارد و قاضی و دادستان و مامور پلیس به نفع او رای می‌دهند.

زنان و دخترانی که از حجاب اجباری اعمال‌شده توسط اعضای خانواده‌ی خود ناراضی هستند هر چه زودتر باید استقلال مالی پیدا کنند.

رفع تبعیض

حتی اگر دولت مابعد جمهوری اسلامی حجاب اجباری را رسما لغو کند قوانین موجود که یک شبه تغییر نمی‌کنند، علیه زنان تبعیضاتی را اعمال می‌کنند که راه را برای تحمیل خواست‌های مردان (از جمله پوشاندن زنان با گونی یا محبوس کردن آنها در خانه به دلیل حسادت و غیرت) باز می‌گذارد. مردانی که از سر عدم احساس امنیت در خانواده حقوق زنان را نقض می‌کنند با لغو حجاب اجباری توسط دولت عقب نخواهند نشست.

حجاب اجباری در جامعه‌ای شکل گرفته که مردان از قدرتی فراتر از زنان برخوردار بوده‌اند و برداشته شدن این امر مستلزم لغو همه‌ی تبعیض‌های قانونی (در حیطه‌های طلاق، حضانت، ازدواج،  و واقعی (مثل عدم پرداخت مساوی برای شغل یکسان) علیه زنان است. غیر از برداشته شدن این تبعیض‌ها در یک دوره باید تبعیض مثبت به نفع زنان اعمال شود (مثل اختصاص دادن نیمی از صندلی‌های پارلمان یا نیمی از کرسی‌های قضاوت به زنان در شرایطی که زنی واجد شرایط برای پر کردن آنها وجود داشته باشد).

اختلاط جنسیتی

آنچه هم‌زیستی بی‌حجاب و باحجاب و نزدیکانشان در چارچوب خانواده را امکان‌پذیر کرد، برداشته شدن ساختار اندرونی-بیرونی در معماری انضمامی و ساختار ذهنی اعضای خانواده بود. به همین دلیل است که حکومت برای بسط حجاب به دنبال بازگردادن سنت ماقبل قرن بیستمی اندرونی-بیرونی به درون خانه‌های ایرانی بوده است.

اما بیرون از خانواده، مهم‌ترین سیاست حکومت برای اعمال حجاب اجباری جدایی جنسیتی بوده است. جدایی جنسیتی زن و مرد را در برابر هم “غیر عادی” می‌سازد (با غلبه دادن تصور محرم و نامحرم: این که به آدم‌ها باید از دریچه‌ی تنگ محرم و نامحرم نگاه کرد) و تن انسان‌ها را به تابو تبدیل می‌کند. بنابراین برای حذف حجاب اجباری در عرصه‌ی عمومی مهم‌ترین گام، برداشتن تمام دیوارها و پرده‌ها میان زنان و مردان است. مدارس و دانشگاه‌ها و ادارات و دیگر مراکز تفریحی و کاری باید مختلط باشند و غیر از دستشویی، مکان دیگری در فضاهای عمومی نباید تک‌جنسیتی باشد.

مردان را باید از فضاهای اختصاصی‌شان (دفاتر مقامات سیاسی یا قضات) محروم کرد و زنان باید حضوری مساوی با مردان در همه‌ی عرصه‌ها داشته باشند. اگر چنین شرایطی به وجود بیاید آن گاه زن و مرد در برابر هم، موجوداتی عادی جلوه خواهند کرد که می‌توانند افکار و اجزای بدن‌شان را (تا هر حدی که بخواهند) به نمایش بگذارند. وقتی مردان و زنان بتوانند جنس مقابل را در لطیفه‌ها یا غیبت‌های (غیر جنسی/غیر نژادی/غیر قومی) خود شریک سازند آنگاه فاصله‌ها از میان آنها برداشته می‌شود و بیش از جنسیت، انسانیت یکدیگر را تجربه خواهند کرد.

ر فع حجاب از فضاهای محجبه

جدایی جنسیتی معطوف بوده است به محجبه کردن بخشی از فضاهای عمومی. فضای عمومی‌ که تا ده‌ها متر دیوار دارد و از بیرون نمی‌توان آن را مشاهده کرد (مدارس و استخرهای زنانه) در واقع فضایی محجبه است. بخشی از ساحل دریا که با پارچه یا هر چیز دیگر جداسازی شده در واقعی ساحلی محجبه است. بنابراین برای رفع حجاب اجباری باید نخست فضاهای عمومی را از محجبه بودن نجات داد. اکنون بخشی از پارک‌ها، استادیوم‌ها، اتوبوس‌ها و واگن‌های مترو و دانشگاه‌ها، همه‌ی مدارس دخترانه، بخشی از سواحل دریا و حتی رستوران‌ها محجبه‌اند.

کاری که در پی سرنگونی جمهوری اسلامی انجام خواهد شد برداشتن حجاب از سر این فضاها است اما سرنگونی جمهوری اسلامی تبعیض‌های قانونی، قدرت مالی فراتر مردان و مشکل اشتغال بسیار اندک زنان را فی نفسه حل نخواهد کرد. به همین دلیل مبارزه برای برابری جنسیتی ربطی به وجود یا عدم وجود جمهوری اسلامی ندارد گرچه سقوط نظام زن‌ستیز جمهوری اسلامی بسیاری از موانع را از پیش پای زنان و مردان برابری‌خواه برخواهد داشت.

تا زمان سرنگونی تبعیض و تمامیت‌خواهی، افراد برای مقابله با فضاهای محجبه می‌توانند حتی‌المقدور از رفتن به آنها خودداری کنند. مخالفان تبعیض علیه زنان باید ورود به دانشگاه مختلط به دانشگاه تک جنسیتی را ترجیح دهند، سواحل جداسازی شده را به طور کلی تحریم کنند، حتی‌المقدور از سوار شدن به وسایل نقلیه‌ی عمومی محجبه خودداری کنند (در این زمینه البته حکومت محدودیت‌هایش را بر طبقات فقیر بیشتر تحمیل می‌کند چون آنها مجبورند از وسایط نقلیه‌ی عمومی استفاده کنند)، یا استخرهای جداسازی شده را مگر در شرایط درمانی تحریم کنند.

انکار حجاب اختیاری باورمندان در شرایط اعمال حجاب اجباری توسط حکومت

روسری، مقنعه، برقع، مانتو، روبنده یا چادر چه توصیه شده از سوی اعضای خانواده و جه دولت در این موقعیت‌ها نماد اعمال زور است چون دختر یا زن بر اساس انتخاب خود چنین لباسی را بر نگزیده است. تنها در یک جامعه‌ی آزاد با شرایط مساوی برای زنان و مردان است که می‌توان اختیاری بودن این نوع لباس‌ها را باور کرد. بدون این شرایط زنان و دخترانی که حجاب دارند نمی‌توانند اختیاری بودن آن را به دیگران بفروشند. اتفاقا برای آن‌که ما اختیاری بودن حجاب آنها را باور کنیم باید با حجاب اجباری مخالفت کنند. شرایط و فضای اجتماعی را باید بدان سو برد که باورمندان خود از حجاب اجباری شرمنده شوند چون شرایطی سخره‌آمیز و تحقیرکننده برای انتخاب آنها فراهم می‌آورد.

تحریم اِعمال‌کنندگان حجاب اجباری

از سوی دیگر تا زمان سرنگونی جمهوری اسلامی زنانی که با تبعیضات جمهوری اسلامی مخالف‌اند باید همه‌ی نهادهای دینی را تحریم کنند تا روحانیت فقدان آنها را کاملا احساس کند. و روحانیت شیعه مثل روحانیت همه‌ی ادیان، مخاطب و گوش مجانی می‌خواهد و اگر احساس کند با اعمال زور آنها را از دست می‌دهد تجدیدنظر خواهد کرد.

 

آخرين نسخه براي بدحجابي از دید معاون اجتماعی نیروی انتظامی !

معاون اجتماعی نیروی انتظامی ضمن تشریح اقدامات پلیس در برخورد با بدپوششان و بدحجابان گفت: به مقوله بدحجابی باید به صورت ریشه‌ای توجه شود. 

 

سردار منتظر المهدی با بیان اینکه طرح امنیت اخلاقی در راستای صیانت از شان و منزلت زنان اجرایی می‌شود، در پاسخ به این سوال که آیا دستورالعمل طرح امنیت اخلاقی بازنگری شده است یا خیر؟ گفت: بله، همه چیز در این مورد مشخص و معین شده است و حتی پرسنل زن ما نیز آموزش‌های لازم در این زمینه را کسب کرده‌اند و ابعاد جامعه شناسی و روانشناسی در این بحث رعایت شده است. 

 

وی در پاسخ به برخی انتقادات مبنی بر کلی بودن مصادیق بدحجابی گفت: زنان می‌دانند که چه حجابی سالم و درست است و پلیس با آن چیزی که شان زنان را کاهش می‌دهد، برخورد می‌کند. 

 

وی در مورد نقش نیروی انتظامی در برخورد با بدپوششی و بدحجابی افراد جامعه با اشاره به اجرایی شدن طرح صیانت از شان و منزلت زنان گفت: باید به صورت ریشه‌ای به مقوله بدحجابی توجه کرد. 

 

معاون اجتماعی نیروی انتظامی با بیان اینکه حجاب مساله‌ای اجتماعی و نه فردی است گفت: حجاب هدیه خداوند برای انسانهاست. 

 

وی با بیان اینکه تمامی روش‌ها و شیوه‌های برخورد با بدحجابان و بدپوششان مشخص شده است، گفت: نیروی انتظامی به دنبال امنیت اجتماعی است و به همین دلیل در ابتدا از شیوه اغنایی استفاده می‌شود. 

 

وی با بیان اینکه پس از شیوه اغنایی، از شیوه‌های ترغیبی و تشویقی استفاده می‌شود، گفت: در مرحله پایانی و به عنوان آخرین درمان بحث اجبار و شیوه‌های سلبی توسط ماموران اجرایی می‌شود. 

م

وضعیت حجاب در شهرستانها

به گزارش خبرگزاری فارس از یاسوج، شامگاه دوشنبه نشست صیانت از حقوق شهروندی استان کهگیلویه و بویراحمد در محل سالن شماره دو استانداری با حضور مدیران مدعو و به ریاست معاون سیاسی امنیتی استاندار برگزار شد.

در این نشست غلامعلی رضوانی با بیان اینکه بدحجابی موجب بسیاری از ناهنجاری‌ها در جامعه شده، اظهار کرد: ریشه همه ناهنجاری‌ها و کجروی‌های اجتماعی در بدحجابی است.

معاون سیاسی امنیتی استاندار کهگیلویه و بویراحمد ادامه داد: حجاب تنها متعلق به زنان نیست بلکه مرد نیز باید پوشش خود را آن‌گونه که دین خدا گفته حفظ کند.

این مسئول افزود: به همین خاطر بازرسی از اماکن عمومی و دولتی برای سامان دادن به وضعیت بدحجابی ضروری است.

رضوانی از لزوم بازرسی در محیط‌های اداری این استان در راستای پی بردن به وضعیت حجاب و عفاف سخن به میان آورد و گفت: این کار درستی نیست که یک آقا و خانم را به عنوان همکار در یک اتاق قرار می‌دهیم و یا اینکه برخی مدیران بخواهند برای خود منشی خانم بگذارند.

وی خواستار تحرک بیشتر و جدی‌تر ستاد امر به معروف و نهی از منکر در پارک‌ها و گردشگاه‌ها و ورزشگاه‌ها و سایر اماکن عمومی شد و افزود: همه در برابر ناهنجاری‌ها و کم کردن آن‌ها در جامعه مسئول بوده و در جلساتی این‌گونه منتظر شنیدن راه‌حل‌ها هستیم.

معاون سیاسی امنیتی استاندار کهگیلویه و بویراحمد با بیان اینکه لازم است به صورت مصداقی در این موضوعات وارد شویم، گفت: کلی‌گویی دردی را در چاره‌جویی برای رفع معضلات اجتماعی دوا نمی‌کند.

رضوانی گفت: در برخی اماکن عمومی از جمله در فروشگاه‌های زنجیره‌ای استان شاهد ناهنجاری‌هایی هستیم که لازم است مسئولان صنعت و تجارت در این زمینه به درستی وارد میدان شده و تذکر دهند.

وی با بیان اینکه مصوبات نباید تنها برای مرکز استان و شهر یاسوج باشد، خاطرنشان کرد: در سراسر استان باید برنامه‌ریزی شود تا بتوان معضلات اجتماعی و در رأس آن‌ها بدحجابی را کنترل کرد.

عقب ماندگی فکری مسئولان در مورد فن آوری های روز! چه بر سر ایران می آید؟

درتمام دنیا از فناوری های روز استقبال می شود جز ایران ...   به راستی چرا؟
در این پست ، متنی از خبرگزاری دانشجو نقل گردیده که جای بسی تامل دارد...
 
 
خبرگزاری دانشجو:  سیم کارت های رایتل با قیمتی ارزان در حالی به سرعت در کشورمان توزیع می شود که آسیب های آن بسیار بیشتر از فواید آن است و ضربه های جدی بر پیکر خانواده ها وارد می کند.
 
مگر نه این که مقام معظم رهبری بارها به مسئولان توصیه کرده اند که مراقب برنامه های فاسد فرهنگی دشمن باشند؛ چرا که دشمنان این مملکت ایمان و اعتقاد ملت شریف ایران را هدف قرار داده اند.
 
سیم کارت های رایتل به دلیل قیمت ارزان و در دسترس بودنش، بسیار مخرب تر از اینترنت است، این اپراتور با  قرار دادن دو نامحرم در مقابل هم باعث فوران احساسات و عواطف بین دو شخص شده و جوانان را به دره فساد و لذت های پوچ پرتاب می‌کند.
 
با ورود  این سیم کارت زمینه فساد و گناه در جامعه به شدت افزایش می یابد و باید در آینده‌ای نه چندان دور منتظر خسارت‌های جبران ناپذیری چون نزاع های خانوادگی، شک و بدبینی بین افراد باشیم.
 
رایتل ضربه مهلکی بر  پیکر خانواده های اصیل ایرانی وارد می کند، آیا متولیان این طرح به این امر واقف نیستند؟؟!!!!
 
به نظر کارشناسان رایتل با فراهم کردن عناصر ارتباط چون نگاه، صدا، ایما و اشاره و نوشتار تقریبا همه نوع ارتباط را فراهم می‌کند و جوانی که همه احساس خود را به صورت نامشروع در ارتباط  تصویری رایتل خرج کند؛ به یقین نمی تواند زندگی موفقی با همسر خود داشته باشد؛ اگر خوشبینانه بخواهیم به این موضوع نگاه کنیم و آخر این ازدواج را طلاق ندانیم، حاصل این ازدواج فرزندانی می شوند که در جامعه بسیار آسیب پذیرند.
 
رایتل بنیاد خانواده ها را از هم می پاشد، سلامت و عفت عمومی جامعه را به شدت تهدید می کند و کشوری که سلامت روحی و روانی نداشته باشد، پیشرفتی ندارد، پس باید فاتحه این کشور را خواند!
 
سیم کارت های رایتل کاملاٌ مغایر با معیار و ملاک های اسلامی هستند، رایتل مرز حریم ها و حرمت های بین زن و مرد را که در اسلام به آن بسیار تاکید شده است را در می نوردد، زمینه خلوت افراد را با یکدیگر به وجود آورده و این موضوع را به امری رایج  بین جوانان تبدیل می کند.
 
نباید گول ظاهر تکنولوژی غرب را خورد و به همین سادگی اجازه دهیم که چنین وسیله ای با تمامی مضراتش وارد جامعه  اسلامی شود که در غیر این صورت به یقین باید در آینده ای نه چندان دور منتظر پیامد های هولناک آن باشیم.
 
حال با تمامی این اوصاف با رایتل چه ارزش هایی را به دست آورده و چه ارزش هایی را از دست می دهیم؟
 
واقعا چه نیازی به تصویری کردن مکالمات تلفنی وجود دارد؟ مسئولان تا چه حد به عواقب و مشکلاتی که در آینده گریبان گیر  افراد جامعه می شود، فکر کرده اند؟
 
مراجع عظام تقلید نیز، رایتل را منشاء مفاسد اخلاقی و اجتماعی در جامعه دانستند و با توجه به اینکه رایتل عفت عمومی را تهدید می کند، اقدام به انجام آن را جایز نمی دانند.
 
اما در جواب کسانی که ما را متهم به تحجر می کنند، باید بر این امر واقف باشیم که دین ما هر روز بیشتر از گذشته در زندگی ما پررنگتر می شود، در کتاب آسمانی ما آمده است که شراب فایده هایی اندک دارد؛ اما ضرر آن بسیار بیشتر از فایده اش است.
 
به آسانی می توان این قاعده را بر رایتل هم تعمیم داشت، شاید رایتل دارای اندک فوایدی هم باشد؛ اما یادمان باشد که هر انسانی حریمی دارد که برای خودش ارزشمند است و باید از حریم خود پاسداری کنیم.
 
امید است مسئولان و متولیان این پروژه جوابی درخور، برای خانواده های معظم 300 هزار شهید و ملت شریف ایران داشته باشند.

پاسخ مديركل روابط عمومي صدا و سيما در خصوص تفكيك جنسيتي در برتامه ها

پیش از تعطیلات نوروز اخباری مبنی بر تفکیک جنسیتی مجریان تلویزیون براساس میهمانان آنها مطرح شده بود بدین صورت که مجریان مرد با میهمانان مرد و مجریان زن با میهمانان زن گفتگو کنند. هرچند این امر به صورت رسمی ابلاغ نشد اما در بعضی برنامه‌های تلویزیون مانند سین مثل سریال چنین کاری اتفاق افتاد.


مدیرکل روابط عمومی صدا و سیما معتقد است که هرچند این کار مطلوب است اما منعی برای آنکه مجری مرد با میهمان زن صحبت کند و یا مجری زن با میهمان مرد صحبت کند در صدا و سیما وجود ندارد.


تقی سهرابی(مدیرکل روابط عمومی صدا و سیما) در گفتگو با خبرنگار ایلنا، با اعلام این مطلب افزود: سازمان صدا و سیما در چند سال اخیر با یک برنامه‌ریزی منظم توانسته است مجریان و کارشناسان خوبی را در دو گروه زنان و مردان آموزش و جذب کند و این مجریان امروزه در حوزه‌های مختلف تخصصی آموزش دیده‌اند.


وی ادامه داد: مطلوب این است زمانی که میهمان یا کارشناس برنامه‌ای زن است؛ مجری و یا فردی که با وی گفتگو می‌کند نیز زن باشد و یا زمانی که میهمان و کارشناس مرد است؛ مجری برنامه نیز مرد باشد زیرا این امر هم برای مخاطبان جذاب‌تر است و راضی هستند و هم بسیاری از میهمانان و کارشناسان از این تصمیم استقبال کرده‌اند.


سهرابی افزود: بسیاری از میهمانان یا کارشناسان زن تقاضا داشته‌اند که در صورت امکان فردی که با آنها صحبت می‌کند؛ زن باشد و همین امر برای مردان نیز اتفاق افتاده است و زمانی که میهمان و مجری هر دو زن یا مرد هستند، ارتباط راحت و بهتری برقرار می‌شود و گفتگوها بهتر صورت می‌گیرد.


مدیرکل روابط عمومی صدا و سیما تاکید کرد: اما اینکه گفته شود بخشنامه‌ای در این زمینه صادر شده و یا منعی برای گفتگوی مجریان مرد با میهمانان و یا کارشناسان زن و همچنین مجریان زن با کارشناسان و یا میهمانان مردم وجود داشته باشد، در كار نیست.

منبع: ایلنا

آيا صدا و سيما در جهت طالبانيسم گام برميدارد؟

تفکیک جنسیتی مجریان و میهمانان سیما اجرایی شد

سی.ای.ان: تفکیک جنسیتی بازیگران و مجریان تلویزیونی در برنامه‌های زنده تلویزیونی، سرانجام به طور رسمی از برنامه «سین مثل سریال» شروع شد.

تفکیک جنسیتی ، صدا و سیما ، مجری ، سریال

به گزارش سی.آی.ان  تذکرات درباره نوع برخورد مجریان و مهمانان زن و مرد در برنامه‌های زنده تلویزیونی، موجب شد تا از آخرین ماه‌های سال 91، شایعه «ابلاغ قانون تفکیک جنسیتی در برنامه‌های تلویزیونی» قوت بگیرد و سپس طرح این قانون رسانه‌ای شد. در ادامه، در برخی برنامه‌ها ردپایی از این تفکیک دیده شد تا برنامه «سین مثل سریال» نوروز 92 که به عینه می‌توان تفکیک مجریان و بازیگران زن و مرد را دید چنانکه مجری مرد با مهمان مرد این برنامه صحبت می‌کند و مجری زن با مهمان زن. 

 

در این که قواعد تلویزیون می‌تواند در کشور ما بومی باشد، شکی نیست اما آیا کسی هست که نسبت به شخصیت و باورهای اخلاقی و عرفی مجریان و هنرمندان فعال در عرصه‌های مختلف هنری و رسانه‌ای شک داشته باشد؟ آیا هیچ مجری مردی تاکنون در سیما حرمت یک مهمان زن را زیر سئوال برده؟ آیا اصولا «حفظ حرمت‌ها» با «رعایت مساله محرم و نامحرم میان مجریان و میهمانان» در کارهای نمایشی برابر است؟ و آیا این دست تفکیک‌ها که بیشتر به بدعت می‌ماند (آن هم بعد از سالها که از پیروزی انقلاب اسلامی زمان می‌گذرد) از منطق جامعه‌شناسانه و روانشناسانه درستی بهره می‌گیرند؟ 

 

البته به نظر می‌رسد این طرح در مرحله آزمایشی خود باشد اما به واقع باید گفت اگر قرار باشد اینگونه تصمیم‌گیری در سایر کارهای نمایشی نیز در نظر گرفته شود، دیگر نمی‌توان به باورپذیری سریال‌ها و سایر برنامه‌هایی که قرار است برشی از جامعه باشند، امیدوار بود.

 

خداوند از نصب و راه‌اندازی «رایتل» راضی نیست !!!

 

رایتل+محرم و نامحرم+چادر+بی حجاب

حسن ممدوحی، عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم گفته هرگونه پیشرفت علمی «مضر» به حال تقوا و پاکدامنی جامعه «حرام» است و خداوند از نصب و راه‌اندازی «رایتل» راضی نیست.

به گزارش روز پنجشنبه (هشتم فروردین) خبرگزاری «رسا»٬ آقای ممدوحی در پاسخ کوتاه خود در خصوص حکم نصب و راه‌اندازی رایتل اظهار کرده است: «قطعاً مرضی خدا و امام زمان نیست و باید آن را منع نمود.»

وی افزوده که «فساد گستردة رایتل قطعی است و در شرایط فعلی جامعه، راه‌اندازی آن بسترسازی برای فساد مضاعف است.»

این نماینده مجلس خبرگان رهبری اضافه کرده «هر گونه پیشرفت علمی مضر به حال تقوی و پاکدامنی جامعه قطعا حرام و حیثیت علمی و فنی مسأله ربطی به شیوع فساد ندارد.»

راه‌اندازی خدمات تصویری سیم کارت‌های اپراتور سوم تلفن همراه (رایتل) در ایران با اعتراض گروهی از نمایندگان مجلس و برخی مراجع تقلید مواجه شده است.

۱۴ بهمن ماه سال گذشته ناصر مکارم شیرازی از مراجع تقلید قم با صدور فتوایی از شرکت‌های خصوصی و دولتی خواسته بود از خدمات تصویری «رایتل» استفاده نکنند.

علی طاهری٬ سخنگوی کمیسیون فرهنگی مجلس سوم بهمن ماه نیز از نگرانی اعضای این کمیسیون در مورد عدم رعایت شئونات اسلامی در مکالمات تصویری اپراتور جدید تلفن همراه (رایتل) خبر داده بود.

آقای طاهری گفته بود سیم‌کارت «رایتل» علاوه بر صوت، تصویر را هم منتقل می‌کند که این موضوع باعث بروز نگرانی‌هایی در میان «متدینین» جامعه شده است.

موج رسانه اي " خواننده با حجاب " به تابناك هم رسيد !!!

تابناك نوشت، همان گونه که پیش بینی می شد و مخاطبان نیز به این بازی پی برده بودند، یکی از برنامه های محوری «من و تو» بدون در نظر گرفتن شعور مخاطب، با یک چینش حساب شده، یک دختر محجبه را در مسابقه خوانندگی اش راه داد و برنده یک دوره از این مسابقه کرد تا این پیغام را پیش روی مخاطب ایرانی قرار دهد که در رویکردی پاردوکسیکال می توان هر عملی که در اسلام حرام است را انجام داد و خود را متعهد به عمل به احکام اسلام نیز جلوه داد!



به گزارش «تابناک»، «آکادمی گوگوش» یکی از برنامه های محوری است که برای این شبکه بیننده جذب کرده و بسیاری از مخاطبان این شبکه ماهواره ای فارسی زبان تصور می کنند این برنامه برای شناسایی استعدادهای خوانندگی و معرفی آنها به افکارعمومی و در واقع یک سکوی پرش برای مستعدها در حوزه موسیقی پاپ محسوب می شود اما با گذشت چند دوره از برگزاری این برنامه و مشخص شدن فرجام خوانندگان این برنامه، همه چیز رنگ باخت.



برگزیدگان این برنامه که عمدتاً ار سطح متوسطی برخوردار بودند، با جایزه نقدی نه چندان بالای این برنامه تنها چند ویدئوکلیپ مستقل ساختند و به واسطه آنکه از توانمندی بالایی برخوردار نبودند، خیلی زود به حاشیه رفتند و حتی در میان آن گروه از خوانندگان متوسط آن سوی آبی نیز نتوانستند به مقبولیت و ماندگاری حداقلی دست یابند و کار تا آنجا بالا گرفت که برخی از آنها با حضور در دیگر شبکه های ماهواره ای به نادیده گرفته شدن توسط مسئولان برنامه ای که منتخبش بودند، اعتراض کردند.


با این وجود، این برنامه همچنان استمرار یافته و در دور تازه این برنامه یک اتفاق جالب افتاد که اگر کلیت این برنامه برای پیگیری همین اتفاق طراحی شده باشد نیز دور از انتظار نیست. یک دختر جوان که عنوان می کند همسری آلمانی دارد، با حجاب کامل که حتی در ایران نیز از سوی هر دختری رعایت نمی شود، به جمع نفرات برتر راه می یابد و مرحله به مرحله پیش می آید.

این دختر برای حفظ حدود شرعی حتی با مردان در این برنامه دست نمی دهد و در این زمینه ها قائل به احکام دینی تشیع است اما در عین حال یکی از محکم ترین احکام دینی که تمامی مراجع تشیع بر آن وحدت نظر دارند را نادیده می گیرد و بر احکام دیگر تاکید می ورزد. این نوع برخورد با دین یکی از انگلیسی ترین شیوه های برخورد با اعتقادات سایر ملل تلقی می شود که با حفظ پوسته و سطح دین نظیر حجاب مشکلی ندارد اما به شدت پیگیر به تغییر تمامی لایه زیرین دین است.


جالب اینکه این دختر محجبه در نهایت ساعتی پیش به عنوان خواننده برتر این دوره از این برنامه نیز انتخاب شد و به واقع این پیغام غیرمستقیم برای تماشاچی ارسال شد که می توان ظاهر دینی داشت و دیگر احکام را نیز رعایت نکرد و من باب مثال با حجاب بود اما رقاصه بود یا دست به شرب خمر زد یا مکرر دروغ گفت و خیانت کرد. این قرائت پرتناقض از دین ساده تر از کنار گذاشتن کامل دین مورد توجه قرار می گیرد و از این منظر در این برنامه نیز به صورت کاملاً حساب شده، چنین جمع بندی برای مخاطب پیش کشید.

بی شک اگر یک زن غیرمحجبه در این برنامه بخواند و برگزیده شود که اتفاق مسبوق به سابقه ای بوده، جای تعجب ندارد، چرا که طبیعتاً به هیچ یک از احکام قائل نیست اما چنین پارادوکسی و اینکه می توان با حفظ حجاب خواننده موفق شد، به شدت عجیب است. به هر حال می توان چند صدای سطح پایین را با یک دختر دارای صدای متوسط در چنین مسابقه ای در یک گروه قرار داد و رای ها را به یک سو جهت دهی کرد تا چنین نتیجه گیری برسد، هرچند شاید چنین رویه ای کاملاً اتفاقی بوده باشد!

در هر صورت این اتفاق بدون برنامه ریزی صورت پذیرفته باشد یا این برنامه با آمارهای غیرمنطقی رای دهندگانش یک طراحی ویژه را در پیش گرفته باشند، هر انسان فاقد حداقل منطق می تواند درک کند که چنین پارادوکسی را نمی توان به مخاطب ایرانی ارائه کرد و توقع پذیرشش را داشت و برای عادی سازی چنین فتواهای تازه و من درآوردی، نیاز به ده ها برنده محجبه دیگر در این سلسله برنامه هاست!

پيروزي ارميا و پيروزي اسلام ليبرال !

ی: آغاز تعطیلات نوروزی جمعی از ما ایرانیان، با پیروزی ارمیا در آکادمی گوگوش همراه بود. ارمیا که وجود روسری اش به او ویژگی خاصی در مجموعه هنرجویان آکادمی  بخشیده بود در مسابقه آوازخوانی  با رقیبان خود، سرانجام با رأی مردم، نفر اول آکادمی گوگوش شد. در طول برگزاری مسابقه نفس گیر هنرجویان، ما شاهد چالش های فراوانی بودیم که در مقیاسی کلان تر در بطن جامعه ما وجود دارد: ارمیا و امیرحسین و امیر بهمن سه نفری بودند که در موردشان حرف و حدیث های فراوانی ایجاد شد. اولی و دومی، کلیشه های عمومی از زن و مرد را به چالش می کشید و نشان دهنده شکاف جنسیتی در جامعه ما بود و امیر بهمن که تبارش به ایل بختیاری و لرستان می رسید، شکاف قومیتی را در جامعه ما به نمایش می گذاشت. چنین بود که چالش های جنسیتی و قومیتی موجود در جامعه ما نیز به نوعی در این برنامه تلویزیونی بازتاب پیدا کرد. هر چند احتمالا اگر دلسا یکی دیگر از هنرجویان آکادمی، ظرفیت برانگیزاننده و ویژگی های مشخصه آذری خود را قبل از حذف شدنش می توانست بروز دهد حتما او هم نشان چالشی دیگر یعنی شکاف تبعیض های زبانی می شد که شاید کاراکتر دلسا و روحیه حساس او  آمادگی آنرا نداشت.

 

اما در این میان مهم ترین چالش جامعه ما در کاراکتر ویژۀ ارمیا بروز کرد یعنی چالش میان اسلام لیبرال و شخصی با اسلام بنیادگرا و سیاسی. که در نهایت جامعه ایران با رأی بالا به ارمیا و برگزیدن او، در واقع به اسلام لیبرال و اسلامی که انتخابی شخصی و قلبی است رأی مثبت داد. شایدم از یک نگاه، برنده شدن ارمیا این دختر محجبه و مقید، اتفاق مهمی باشد زیرا جامعه ایران در رفراندم سال 1358، به اسلام سیاسی و بنیادگرا رأی داده بود ولی در سال 1392، در رفراندومی کوچک نشان داد که با اسلام بنیادگرا و سیاسی خداحافظی کرده و به اسلام لیبرال و مداراجو  رو آورده است و این انتخاب نشان می دهد که گرایش رو به گسترش در جامعه ایران از رویکردهای ایدئولوژیک فاصله گرفته است. به همین علت است که می بینیم دو گروه ایدئولوژیک به آن واکنش منفی نشان دادند، یکی حاکمیت با رویکرد اسلام ایدئولوژیک و سیاسی و دیگری گروه ها و افراد با رویکردهای ایدئولوژیک سکولار. در عالم واقعیت، دو سر طیفی که غیردموکراتیک می اندیشند و به دنبال ساختن انسان های ایدئولوژیک هستند از پیروزی ارمیا نگران شدند و آنرا به نوعی نفی ایدئولوژی خود از سوی افکار عمومی نسل جوان جامعه تلقی کردند.

 

در چند هفته رقابت فشرده بین هنرجویان آکادمی، ارمیا و امیرحسین، توانستند کلیشه های رایج و عمومی از زن و مرد را بشکنند و همین نیز نشاندهنده چالش مهم دیگری در جامعه ما بود. برخی از فمینیست ها شاید ارمیا را نشان دهنده و تبلور مدلهای فمینیستی ندانند اما واقعیت آن است که اتفاقا در جامعه ما، ارمیا نشان دهنده شکسته شدن کلیشه های جنسیتی از زنی بود که از سوی حاکمیت و نهادهای رسمی تعریف می شد. برخی او را مملو از تناقض دانسته اند ولی مگر معنای جامعه مدرن غیر از این است؟ جامعه مدرن، جامعه ای پر از تناقض است که کلیشه های مشخص و مرزهای معین را در می نوردد و ارمیا هم در سطحی عمومی (و نه در سطح محافل روشنفکری و فمینیستی) توانست در حافظه جمعی ایرانیان و در سطحی گسترده، برخی از کلیشه های رسمی و تعریف شده از زن را بشکند.

 

شکستن کلیشه های جنسیتی این نیست که همه آن کلیشه ها به یکباره و به طرزی انقلابی شکسته شوند بلکه همیشه در هر جامعه ای این کلیشه ها کم کم و با خرده‌‌نمادهایی که هر دوره متفاوت هستند و در فرد و گروه هایی از جامعه بازنمایی می شوند شکسته می شود. برخی شاید بگویند که مثلا ندا دختری که رقیب فینالیست ارمیا بود  کلیشه های جنسیتی را بیشتر از ارمیا شکسته ولی واقعیت چیز دیگری به ما می گوید و آن این که ندا از جنس یک گروه دیگر  است ولی ارمیا از جنس میلیون ها زن ایرانی امروز است که عادت کرده اند روسری بر سرشان باشد ولی بلندپروازی های خود را نیز پیش ببرند. ارمیا دو بچه دارد که آنها را در خانه پیش شوهرش گذاشته و به دنبال تحقق آرزوها و بلندپروازی هایش قدم گذاشته است. درحالی که ندا یک دختر مجرد از نسل دوم ایرانیان مهاجر، و در سن جوانی است و مانند هر دختر جوان معمولا یک سری بلندپروازی های خاص سنین خود را دارد و مثل بقیه دخترهای مجرد و جوان، به دنبال آرزوهایش می رود. اما ارمیاست که به رغم زندگی مشترک و حضور دو بچه خردسال در خانه،  در سن سی و چند سالگی قرار گرفته که چنین موقعیتی برای زنان معمولی ایران عمدتا طلیعه چشم پوشی و گذشتن از بلندپروازی ها و انتقال این آرزوها به بچه هایشان است، با این حال ارمیا بچه هایش را در خانه پیش شوهرش گذاشته و به دنبال بلندپروازی اش رفته است. در واقعیت، این ارمیاست که کلیشه ای جنسیتی را در فرهنگ عمومی و پدرسالار  ما، شکسته است.

 

از سوی دیگر ندا  کلیشه ای را با توجه به نوع زندگی و خانوادگی اش نشکسته بلکه ا