حجاب اختیاری و آوازخوانی دختر با حجاب

نعیمه دوستدار - عده‌ای به اعتماد به نفسش آفرین می‌گویند و از اینکه اظهار نظر دیگران و باورهای مسلمانان متعصب را سد راه ندیده و خود را در معرض قضاوت دیگران گذاشته است، به او تبریک می‌گویند.

 در مقابل شمار کسانی که با انواع و اقسام لقب‌های توهین‌آمیز او را نامیده‌اند، کم نیست. «عامل رژیم»، «متناقض»، «متظاهر»، «ریاکار»، «بی‌دین»، «مومن مسجد ندیده»، «لچک به سر»، «پتو به کله»، «مصداق شعر ایرج‌میرزا» و «کچل» تنها چند نمونه از لقب‌هایی هستند که به او داده شده است. او «ارمیا»ست، زن ۳۱ ساله‌ای متولد خمین و ساکن آلمان که در یک برنامه تلویزیونی در شبکه «من و تو»، در رقابتی برای خواننده شدن شرکت کرده است.

 ارمیا شاید با پذیرش اینکه شرکت در چنین مسابقه‌ای او را در معرض اظهار‌نظرهای گوناگون قرار می‌دهد از خود شجاعت نشان داده باشد، اما شاید هرگز فکر نمی‌کرد که روسری بر سر کردن او - حالا کمی کمتر - همچون تن برهنه گلشیفته فراهانی، پرحاشیه شود.

 ۱: نه رومی روم نه زنگی زنگ

 مخالفان حضور ارمیا به عنوان خواننده، لزوماً مذهبی نیستند، اما بیشتر آنها به دلیل پرورش پیدا کردن در یک کشور مذهبی با حکومت اسلامی، آن بخش از احکامی را که مربوط به آواز خواندن زنان و ممنوعیت آن می‌شود، از حفظ هستند.

نسیم سرابندی: «فکر می‌کنم همه انسان‌ها تناقض دارند و رفتارهایی متضاد همدیگر انجام می‌دهند. برخی نمود بیرونی بیشتری دارد و برخی کمتر. تفکرات و رفتارهای انسانی از مصداق‌های تناقض پر است، اما این دلیل بر محکوم کردن کسی که در حال تغییر است یا به شیوه‌ای دیگر می‌اندیشد، نیست. همیشه مرز باریکی بین نقد و نفی وجود دارد. اگر این نقد است، پس قضاوت کردنی نمی‌بایست در پی‌اش باشد و تصمیم را بهتر است به مخاطبان و خود این خانم واگذار کرد، اما اگر نفی است که به نظرم به معنای تحمیل عقیده شخصی به دیگری است، باز داریم به بیراهه می‌رویم.»

آنها متفق‌القول‌اند که اگر ارمیا معتقد به اسلام است، باید احکام آن را هم بدون قید و شرط بپذیرد و به اصطلاح آنها، یا «رومی روم» باشد یا «زنگی زنگ». در غیر این صورت، رفتاری متناقض از خود نشان داده و اسلام را هم به بازی گرفته است. به باور این عده، تمام مسلمانانی که به برخی از رفتارهای دینی پایبندند و از برخی دیگر عدول می‌کنند، دچار همین تناقض‌اند.

 نسیم سرابندی، فعال دانشجویی که مسائل زنان را هم پیگیری می‌کند، درباره این شیوه استدلال معتقد است: «استدلال می کنند که رفتار این خانم تناقض دارد. اولا باحجاب است، دوم اینکه همسری مسیحی دارد یا خانواده همسرش مسیحی هستند. سوم اینکه از خط قرمزهای شخصی سخن می‌گوید، اما با وجود همه اینها آواز می‌خواند. تناقض را بارها از زبان بسیاری از فعالان شنیده‌ام ولی فکر می‌کنم همه انسان‌ها تناقض دارند و رفتارهایی متضاد همدیگر انجام می‌دهند. برخی نمود بیرونی بیشتری دارد و برخی کمتر. تفکرات و رفتارهای انسانی از مصداق‌های تناقض پر است، اما این دلیل بر محکوم کردن کسی که در حال تغییر است یا به شیوه‌ای دیگر می‌اندیشد، نیست. همیشه مرز باریکی بین نقد و نفی وجود دارد. اگر این نقد است، پس قضاوت کردنی نمی‌بایست در پی‌اش باشد و تصمیم را بهتر است به مخاطبان و خود این خانم واگذار کرد، اما اگر نفی است که به نظرم به معنای تحمیل عقیده شخصی به دیگری است، باز داریم به بیراهه می‌رویم.»

 ۲: تفکرات مردسالارانه در احکام فقهی

 قضاوت درباره اسلامی بودن یا نبودن عمل این زن جوان، در حالی صورت می‌گیرد که اتفاق نظری درباره منشاء این نوع احکام فقهی و لازم‌الاجرا بودن آنها حتی در میان خود افراد معتقد به مذهب وجود ندارد.

 به باور بسیاری، احکام اسلام که در قالب نظریات فقهی بیان شده‌اند، به معنی «اسلام» نیستند بلکه روح دین تنها بر مشخص کردن برخی چهارچوب‌ها تاکید دارد و خارج از آن، احکام فقهی نظیر احکامی که حقوق زنان را در مسائل اجتماعی و فردی نقض می‌کنند، تنها بر‌آمده از نظرات شخصی قفهاست که به دلیل حاکمیت تفکرات مردسالارانه یا به اقتضای زمان، به آن شکل صادر شده است.

 حسن یوسفی اشکوری، پژوهشگر دینی، اعمال این نوع محدودیت‌ها را برای زنان برآمده از زمینه‌‌های تاریخی و اجتماعی می‌داند و معتقد است: «اصولا نگاه به زن موضوعی است که به زمینه‌های ذهنی اجتماعی و سیاسی فراوان برمی‌گردد و لزوماً ارتباط خاصی با مذهب ندارد. آنچه در ذهنیت مسلمانان از صدر اسلام شکل گرفته و تقویت پیدا کرده، ذهنیتی تاریخی است: نگاهی منفی نسبت به جنس مونث. اینکه چرا این ذهنیت شکل گرفته، بحث دیگری است. این دیدگاه کلی در میان اعراب پیش از اسلام هم وجود داشته، درست مثل اقوام دیگر که البته از جهاتی غلیظ‌تر هم بوده. باید توجه داشت که اسلام بر بستر واقعیتی تاریخی شکل گرفت و از آن جدا نبود. ذهن پیامبر هم گسسته از واقعیت‌های جامعه نیست. بر این اساس، مسلمانان صدر اسلام و بعدها مفسران، همه تحت تاثیر نگاه منفی به زن بوده‌اند. این نگاه منفی به شکل‌های مختلف خود را بروز داده؛ نگاه به رابطه جنسی، چهره و اندام زن، صدای زن و .... نگاه منفی بر این اساس بوده که زن محور شر است.»

 حسن یوسفی اشکوری: آنچه در ذهنیت مسلمانان از صدر اسلام شکل گرفته و تقویت پیدا کرده، ذهنیتی تاریخی است: نگاهی منفی نسبت به جنس مونث. اینکه چرا این ذهنیت شکل گرفته، بحث دیگری است. این دیدگاه کلی در میان اعراب پیش از اسلام هم وجود داشته، درست مثل اقوام دیگر که البته از جهاتی غلیظ‌تر هم بوده. باید توجه داشت که اسلام بر بستر واقعیتی تاریخی شکل گرفت و از آن جدا نبود. ذهن پیامبر هم گسسته از واقعیت‌های جامعه نیست.

آقای اشکوری می‌گوید که ممنوعیت خوانندگی برای زنان یک موضوع فقهی است نه اسلامی: «به طور خاص در مورد خوانندگی زنان، در خود قرآن که سند اصلی اسلام است، هیچ آیه‌ای در نفی یا اثبات وجود ندارد؛ یعنی نه می‌توان استنباط کرد که زن این حق را دارد، نه می‌توان در تایید آن چیزی یافت. اما در مورد قفه پاسخ مثبت است، حرمت خوانندگی زن در فقه سنی و شیعه مطرح است. سند و مدرک فقها در این زمینه قرآن نیست، برخی روایات است که ۲۰۰ سال بعد از پیامبر نوشته و به شکل مکتوب جمع‌آوری شده‌اند. این روایات، مانند دیگر روایاتی هستند که در مورد زنان آمده و همان دیدگاه منفی درباره زن را دارد و به دنبال خود، پیامدهایی به وجود آورده: زن و مرد باید از هم هرچه دورتر باشند. مثلا بین دو تا زن ننشینید که اگر بنشینید شیطان میان‌شان هست. به این معنا، رابطه زن و مرد در امور جنسی خلاصه شده و زن، عامل گناه و مظهر شر است؛ پس باید هرچه زن را از مرد دورتر کرد. این تفکر، بر مسئله دیدن زن، حجاب زن و ... هم اثر می‌گذارد و موضوع صدای زن هم مطرح می‌شود. جریان کوبه‌های زنانه و مردانه در که شکل‌شان شبیه آلت تناسلی زن و مرد است و هرکدام باید جداگانه آن را به صدا در می‌آوردند، یا اینکه زن هنگام جواب دادن باید ریگ زیر زبان بگذارد و ... در میان اعراب و در قرآن و سنت مطرح نبوده، در قرن دوم و سوم مطرح شده است. در عین حال این موضوع، جدا از مسئله خوانندگی زن، به موضوع موسیقی بر‌می‌گردد که چه مرد بخواند و چه زن، اگر غنا باشد حرام است. منتها زن حق ندارد در حضور مردان بخواند. الان هم فقها به خواندن زن در میان زنان اشکالی نمی‌گیرند. به هر حال این موضوع بر ساخته شرایط است.»

 یوسفی اشکوری معتقد است تغییر این دیدگاه مستلزم ایجاد تغییر در نگاه فقها و حذف نگاه صرفاً مردانه در تفسیر دین است: «متاسفانه در تاریخ اسلام مفسران دین همه مرد بوده‌اند. تک و توک فقهای زن داشته‌ایم و آنها هم هرگز مرجع تقلید نبوده‌اند. ما یک مفسر رسمی زن نامدار نداریم و هزار و 400 سال دین، به وسیله مردان تبیین شده. بحث‌های کلامی و فلسفی و ادبیات و سنت مذهبی همواره توسط مردان تفسیر شده است. این نگاه هم تمایل به حذف زن داشته و الان هم همچنان در ذهن فقهای قرن ما حاکم است. اگر کسی نظر دیگری داشته باشد و بگوید، اعتبار اجتماعی‌اش زیر سئوال می‌رود، اما همه چیز به تحولات جامعه برمی‌گردد. سیر تحولات جامعه در جهت تحول بوده. به عنوان مثال، مسئله حجاب اجباری با هیچ دیدی قابل دفاع نیست، اما هنوز هیچکس جرئت نکرده با حجاب اجباری مخالفت کند. ولی این به این معنا نیست که هرگز مخالفتی نخواهد شد. اگر پرسش‌ها جدی شود، ممکن است زمینه تحولات ایجاد شود.»

 آقای اشکوری در عین حال معتقد است که نمی‌توان کسی را به دلیل پایبند نبودن به احکامی که خود ممکن است دارای شبهه باشند، از دایره دینداران خارج دانست: «اولا دینداری با شهادتین احراز می‌شود. این حرف همه فقهاست. هر کس که به یکتایی خداوند و رسالت اعتقاد داشته باشد مسلمان است ولو اینکه واجبات را در تمام عمر انجام ندهد. این مسئله خللی به مسلمانی‌اش وارد نمی‌کند. اما مسلمانی هم مراتبی دارد. ممکن است کسی نماز بخواند و روزه بگیرد اما معتقد به حجاب نباشد. شاید اصلا معتقد است که حجاب از قرآن استنباط نمی‌شود یا از مقتضیات زمان است یا جزو احکام متغیر قرآن است. تفسیر هر کسی از دین متفاوت است. کسی که مبادی آداب دینی نیست، یا خود شخصاً صاحب نظر است و نظر اجتهادی و تحلیل دارد، یا صرفا بی‌مبالات است. بعضی این‌طور هستند. مثلا شراب در قرآن صراحتاً حرام نشده و تنها گفته شده که از عمل شیطان است یا در حد مست‌کنندگی، حرام است. با چنین نگاهی ممکن است فردی شراب را حرام نداند. نسبت به مسائل مختلف مثل زن، حجاب و ... هم همینطور است. به هر حال این یک امر شخصی است و کسی نمی‌تواند تکلیف برای کسی تعیین کند. من ممکن است کاری را نپسندم، اما مسئول اعمال و رفتار کسی نیستم. گر‌چه فقها چون خود را نماینده خدا می‌دانند، این کار را می کنند.»

 ۳- اسلام ترک‌خورده و آوازخوانی زنان با‌ حجاب

 در جهان اسلام، خوانندگی زنان با‌ حجاب اما پدیده تازه‌ای نیست. در بسیاری از کشورهای مسلمان، شنیده شدن صدای زن را با آواز، حرام به حساب نمی‌آورند. در مقابل نگاهی که در ایران وجود دارد و حتی شنیدن صدای قرآن خواندن زنان را حرام می‌داند، زنان مسلمان بسیاری از دیر‌باز قرآن را به صوت و لحن و در مسابقات بین‌المللی خوانده‌اند.

در جهان اسلام، خوانندگی زنان با‌ حجاب اما پدیده تازه‌ای نیست. در بسیاری از کشورهای مسلمان، شنیده شدن صدای زن را با آواز، حرام به حساب نمی‌آورند. در مقابل نگاهی که در ایران وجود دارد و حتی شنیدن صدای قرآن خواندن زنان را حرام می‌داند، زنان مسلمان بسیاری از دیر‌باز قرآن را به صوت و لحن و در مسابقات بین‌المللی خوانده‌اند.

به شکل مدرن و در قالب آواز هم خوانندگان محجبه شناخته شده‌ای وجود دارند. یکی از آنها «یونا»ست؛ خواننده و ترانه‌سرای مستقل مالزیایی که نام کاملش «یونلیس بنت زارا» است. یونای ۲۵ ساله، از ۱۴ سالگی ترانه سروده و اولین اجرای خود را در ۱۹ سالگی روی صحنه برده است. تا به امروز در نواحی مختلف مالزی هم برنامه اجرا کرده است. یونا با حجاب است و در اجراهای روی صحنه‌اش هم روسری بر سر دارد. او چهره تبلیغاتی «گلکسی نوت» شرکت سامسونگ هم هست و در سال ۲۰۰۸ به عنوان یکی از نامزدهای برگزیده «ام‌‌تی‌وی» معرفی شد.

 یونا اما تنها زنی نیست که با داشتن حجاب در مالزی به فعالیت‌های مرتبط با حوزه موسیقی مشغول است. در مالزی، دختران دیگری هم هستند که به عنوان هم‌خوان، خواننده، نوازنده و رقصنده با گروه‌های موسیقی همکاری می‌کنند. تعدادی از این خوانندگان با حجاب زن، در عیدهای مذهبی و مناسبت‌های ملی در تلویزیون مالزی برنامه‌های زنده اجرا می‌کنند. با اینکه برخی از مسلمانان مالزی از بقیه متعصب‌ترند، اما تنوع نژادی و دینی در این کشور باعث شده که پذیرندگی عموم نسبت به حضور زنان مسلمان و با‌ حجاب در عرصه‌های مختلف هنری مانند موسیقی، در جامعه پذیرفته شده‌ باشد. به همین دلیل است که حضور زنان با ‌حجاب بر صحنه اجرای موسیقی واکنشی بر نمی‌انگیزد و عادی تلقی می‌شود.

 در اندونزی هم که بزرگ‌ترین کشور مسلمان دنیا به حساب می‌آید، زنان خواننده با حجاب برنامه اجرا می‌کنند. نمونه‌های مشابه در کشورهای عربی هم وجود دارد. ترانه مشهور «المیدان» نیز که از آهنگ‌های معروف انقلابی مصر در بهار عربی بود، یک خواننده زن دارد.

 ۴- سرکوب حکومتی و ریشه‌های ترس

 «چه می‌شود که در جامعه‌ای مثل مصر، یک زن مسلمان با‌ حجاب آواز می‌خواند اما یک دختر ایرانی با حجاب حق حضور در یک برنامه مسابقه خوانندگی که متعلق به یک خواننده مشهور ایرانی ا‌ست را پیدا نمی‌کند؟»

فاطمه شمس: «نمی‌شود از جامعه‌ای که حکومتش این همه به تن و لباس مردمش گیر می‌دهد، انتظار داشت که با مسئله‌ای به این مهمی همان قدر راحت و بی‌تفاوت برخورد کند که مثلاً مصر با همین قضیه می‌کند. بنیانگذار آکادمی گوگوش، خود اوست که بیست و خورده‌ای سال صدا و تن‌اش از عرصه خوانندگی محذوف بود. داشتن نوارهایش جرم محسوب می‌شد و مجرمان در اکثر موارد آدم‌های اصطلاحاً بدحجاب بودند. حذف بی‌رحمانه زنان سکولار و بی‌حجاب از اداره‌های دولتی و بعد از سطح جامعه و وحشی‌گری‌های گشت ارشاد و مامورها و بازجوهای چادری و به زور حجاب کردن زندانی و ... همه در نفرت و ترسی که امروز روانه دختر جوان با حجاب و خوش‌صدای برنامه آکادمی گوگوش می‌شود دخیلند.»

این یکی از پرسش‌‌‌هایی است که فاطمه شمس، دانشجوی دکترای ایران‌شناسی در دانشگاه آکسفورد، در این زمینه مطرح کرده است. او در واکنش به این موضوع، چند پرسش دیگر هم مطرح می‌کند: «آیا تاریخ پوشش و حجاب در مصر و تفاوتش با ایران در این قضیه دخیل است؟ آیا حجاب به عنوان یکی از نمادهای اسلام در جهان عرب راحت‌تر به جزیی نامرئی از فرهنگ تبدیل می‌شود و حساسیت درباره آن از جامعه غیر عربی مثل ایران شیعه مذهب، کمتر است؟ آیا حجاب در مصر هم به اندازه ایران ابزار کنترل اجتماعی زنان و سرکوب بوده؟ آیا قدرت سیاسی در مصر در طول تاریخ پوشش زنان به شکل فعلی اجباری آن در ایران را به عنوان قانون اعمال کرده؟ آیا دختران و زنان را وسط خیابان با گشت ارشاد دستگیر کرده؟ خراش به صورتشان انداخته؟ محکوم به شلاق و حبس‌شان کرده؟ آیا سکولارهای مصری به اندازه سکولارهای ایرانی و در این مورد خاص زنان، قربانی رفتارهای حذفی مذهبیون اعم از کشتار و حبس و آزار جنسی بوده‌اند؟

 اگر این مقایسه میل به نابرابری کند، که به نظر من می‌کند، (به این معنا که ایران در بیشتر سوالاتی که مطرح شد در سرکوب زنان و کنترل اجتماعی آن‌ها از طریق حجاب و پوشش دست بالا را داشته)، آن وقت حجاب هراسی و واکنش به نشانه‌های لباسی که یونیفورم سلطه بوده از سوی بخشی از جامعه ایران ربطی به آن مسائلی که در سوال‌های بالا گفتم، ندارد؟»

 او در ادامه موضوع را به واکنش متقابل کسانی مربوط می‌داند که از سوی قدرت سیاسی و مذهبی جامعه ایران، تحت فشار بوده‌اند: «نمی‌شود از جامعه‌ای که حکومتش این همه به تن و لباس مردمش گیر می‌دهد، انتظار داشت که با مسئله‌ای به این مهمی همان قدر راحت و بی‌تفاوت برخورد کند که مثلاً مصر با همین قضیه می‌کند. بنیانگذار آکادمی گوگوش، خود اوست که بیست و خورده‌ای سال صدا و تن‌اش از عرصه خوانندگی محذوف بود. داشتن نوارهایش جرم محسوب می‌شد و مجرمان در اکثر موارد آدم‌های اصطلاحاً بدحجاب بودند. حذف بی‌رحمانه زنان سکولار و بی‌حجاب از اداره‌های دولتی و بعد از سطح جامعه و وحشی‌گری‌های گشت ارشاد و مامورها و بازجوهای چادری و به زور حجاب کردن زندانی و ... همه در نفرت و ترسی که امروز روانه دختر جوان با حجاب و خوش‌صدای برنامه آکادمی گوگوش می‌شود دخیلند. این تعصب و قهر زاییده سرکوب و انقیاد است و از زیر بته به عمل نیامده. قبل از نقد و تحقیر فکری و محکوم کردن آدم‌ها برای فهم هراس‌شان باید لختی درنگ کرد و به ریشه‌های ترس رفت.»

 ۵- آیا از این زن می‌ترسیم؟

 در کنار تمام این تحلیل‌ها، بسیاری از مخاطبان این برنامه و شرکت‌کنندگان در این بحث‌ها، با مجموعه‌ای از سئوالات در شیوه ‌زندگی‌ خود و اطرافیان‌شان روبه‌رو شده‌اند. عده‌ای شرکت این زن را به تئوری‌های توطئه پیرامون نفوذ رژیم ایران برای نشان دادن چهره‌‌ای متعادل از اسلام نسبت می‌دهند، یا نگرانند با ارائه این چهره، تمایل عمومی به دین بیشتر شود و این در تناقض با آینده‌ای مبتنی بر سکولاریزم است. اینها موضوعاتی است که در اظهار نظرها در این زمینه دیده می‌شود.

بسیاری از مخاطبان این برنامه و شرکت‌کنندگان در این بحث‌ها، با مجموعه‌ای از سئوالات در شیوه ‌زندگی‌ خود و اطرافیان‌شان روبه‌رو شده‌اند. عده‌ای شرکت این زن را به تئوری‌های توطئه پیرامون نفوذ رژیم ایران برای نشان دادن چهره‌‌ای متعادل از اسلام نسبت می‌دهند، یا نگرانند با ارائه این چهره، تمایل عمومی به دین بیشتر شود و این در تناقض با آینده‌ای مبتنی بر سکولاریزم است.

 در مقابل عده‌ای هم می‌گویند: «من دوست دارم یکشنبه‌ها به کلیسا بروم و سرودهای مسیحی بخوانم، روی سرم حجاب بگذارم، نوشیدنی الکلی ننوشم، گوشت خوک بخورم و هفته‌ای یک بار هم مثل بودایی‌ها مراقبه کنم. به کسی چه ربطی دارد که اسم روش زندگی من اسلام است یا مسیحیت یا بوداییسم یا هر چیز دیگر؟»

 مخاطبی هم در پاسخ به تئوری‌های توطئه گفته است: «ما هیچ مدرک مستدلی در دست نداریم که فلان شرکت کننده با چه هدف و از آن مهم‌تر سناریویی انتخاب شده است. شما می‌توانید آن مطلب را در قالب یک فرضیه مطرح کنید اما چطور می‌توان با اطمینان روی آن موضوع صحه گذاشت؟ تناقض رفتاری یک شخص با آنچه ما دینداری مطلق می‌شناسیم اصلاً چیز عجیبی‌ نیست. در همین ایران خودمان چند درصد از کل جمعیت مسلمان تمامی دستورات و قواعد اسلام را مو به مو اجرا می‌کنند؟ آیا دیدن افرادی که نماز نمی‌خوانند، مشروب هم می‌خورند ولی‌ به زیارت امام رضا هم می‌روند امری عادی نیست؟ فقط به آن دلیل که به دلیل رایج بودن برای ما عادی شده، چیزی از تناقض آن کم نمی‌کند. در همین اروپا دیدن دختران با حجاب کامل که در حال شوخی‌ فیزیکی‌ با پسران هستند امری چندان نادر نیست. شخصاً بسیاری را می‌شناسم که مشکلی‌ با مشروب ندارند اما گوشت ذبح غیر اسلامی برایشان خط قرمز است. گذشته از آن شاخه پروتستان مسیحیت هرگز نباید به وجود می‌آمد، چون همه باید صد درصد به آنچه بود پایبند می‌بودند.»

 با این بحث‌ها مشخص نیست که آیا جامعه ایران هرگز می‌تواند حجاب اختیاری را برای زنان بپذیرد یا نه؟

ارميا ، خواننده با حجاب ، برنده نهايي مسابقه آكادمي گوگوش شد

می گویند: طرق الی الله بعدد خلایقه

راه های رسیدن به خدا به تعداد آفریدگانش است.

در مورد ما ایرانیان مورد دیگری نیز صدق می کند:

طرق الاسلام بعدد ایرانیون!

اکثریت ایرانیان خود را مسلمان می دانند، ولی هر کسی با راه و روش و تفسیری خاص به نفع خود.

دوستی داشتم، در ماه رمضان روزه بود و سیگار می کشید! گفتم فلانی، چه جوریاست برادر؟ گفت: مرجع تقلیدم رو عوض کردم، ایشون می گن که می شه با دهن روزه سیگار کشید! احتمالا اگر مرجع تقلیدی پیدا می کرد که فتوا می داد می شود با دهان روزه غذا خورد، مقلد او می شد.

این داستان اکثریت متدینین ایرانی است، خودتان تعمیم بدهید.

نگران دغدغه من برای اسلام نباشید، دغدغه من بازی با شعور بینندگان است.


اشاراتی چند به نظریه پردازی جدید و ناشناخته:

این بانوی محترمه، مومنه متدینه، ارمیا از آلمان که همسری اهل کتاب (بخوانید مسیحی) دارند، به خودشان مربوط است که در عین داشتن لیسانس فلسفه، هنوز مقید به گوهر حجاب می باشند.در نظر داشته باشید که معمولا حجاب با فلسفه در تضاد است و هر آنچه که از فارغ التحصیلان فلسفه غیر حوزوی دیده ایم، شک کردن به مواردی بسیار بالاتر از حجاب بوده است. 

انکار نمی کنم که به داشتن مدرک فلسفه او نیز شک دارم، نه باورها و نه ادبیات او به کسی که لیسانس فلسفه دارد نمی خورد، امیدوارم در این زمینه اشتباه فکر کرده باشم.


احتمالا در آینده نزدیک به مدد این عالمه فاضله، شاهد عرضه رساله ای جدید از ایشان خواهیم بود که تفسیری کاملا مدرن، امروزی و ساختارشکن! از یک مسلمان محجبه فیلسوف ساکن اروپا خواهد داد که اسلامش را بنا به تمایل و علاقه های شخصی اش تفسیر می کند و آرزوهای دیرین خشکیده آنهایی که به جبر تفاسیر ماقبل ارمیا تاکنون تحمل کرده (یا تحمل شده اند)، زین پس با این رساله ، آفتابی نو در زندگیشان تابیده و گشایشی خواهد شد.


طبق قوانین جمهوری اسلامی، همسر یک زن ایرانی اگر غیر مسلمان خارجی هم که باشد، بایستی برای ازدواج با یک زن ایرانی، مسلمان شود تا ازدواج آنها رسمیت پیدا کند، این نیز تضادی دیگر در شخصیت ساختگی این هنرجوی ساخته و پرداخته کانال من و تو و محصولی جدید از عکدمی (آکادمی با تلفظ غلیظ و اریجینال!) موسیقی گوگوش است. این گونه رفتارها بسیار مورد پذیرش روشنفکران دینی (یک پارداوکس دو کلمه ای) ما نیز قرار می گیرد.


اگر نمی دانستید بدانید:

"آلمانی ها مسیحی هستند! آنها شما را هر آنگونه که هستید می پذیرند و احترام می گذارند"  نه مثل مسلمانان که نه احترام می گذارند و نه می پذیرند.

ارمیا: "نمی دانم چه اتفاقی قرار است بیافتد."، فکر می کند همه چیز اتفاقی بوده! ولی این سناریو از قبل نوشته شده است و بازیگرانش دانسته و ندانسته در آن بازی می کنند، ارمیا و بازی گردانان، انتهای فیلنامه را خوب می دانند!

ایشان معتقد است که "دین و شادی توام هستند"، در طول تاریخ اسلام نمونه های بسیاری از این شادی ها را دیده ایم و می بینیم! (این قسمت آنقدر ملموس است که نیاز به هیچ توضیحی ندارد.)

.

.

.

متاسفانه یا خوشبختانه، در اکثر موارد با دیدن چند دقیقه از یک فیلم، می توانم انتهای آن را حدس بزنم و قریب به اتفاق حدس هایم درست می باشند. لذا می توانم آخر این سریال! را هم با توجه به گزاره های زیر حدس بزنم:


1- به کرات تاکنون تکرار شده که امسال سال دختران است، دخترها بهترند، همه آن را تکرار می کنند.

هلن، یکی از لچه! (لهجه)دارترین دختران که بد خواندنش هم بدیهی است، مورد دست زدن اساتید و تشویق ها قرار می گیرد. در واقع هلن هیچ استعداد آوازی ندارد و نباید پذیرفته می شد، از طرف دیگر پسرها باید تا جایی که می شود مورد تمسخر و تحقیر قرار بگیرند و مکررا گفته می شود که اساتید راضی نیستند و انتظار استادان عکدمی برآورده نمی شود. 

2- از قسمت اول برنامه تاکنون حجاب ارمیا بیشتر و بیشتر شده است. همچنین هیچ انتقادی به اجراهای او نمی شود. اهمیتی هم ندارد که در کلاسهای رقص و ورزش شرکت نکرده و فقط نگاه می کند. آنچه هست، تشویق و ترغیب است و جز این نیست.

به دلیل وجود او و تفاسیرش، بینندگان جدید بسیاری به خیل بینندگان من و تو و سریال آکادمی اضافه شده اند و چه چیزی برای یک کانال تلوزیونی بهتر از این می تواند باشد؟

3- تنها کسی که می توانست در میان دختران رقیب ارمیا باشد، شهرزاد بود که علی رغم توانایی هایش ناعادلانه حذف شد تا ارمیا یکه تاز میدان باشد، بقیه فعلا درگیر یادگیری تلفظ واژگان زبان شیرین پارسی هستند.


استنتاج منطقی:

او نفر اول آکادمی خواهد شد.


صاحبان شبکه، بدینوسیله مشت محکمی بر دهان تلوزیون ضرغامی خواهند زد، چون برای اولین بار تماشای یک بانوی محجبه مومنه مدرن فیلسوف به فینال رسیده و اول شده، خلاف آن تبلیغات همیشگی صدا و سیما از شبکه های ماهواره ای است.

همچنین عده کثیری از بینندگان جدید که از قشر متدین و مذهبی هستند، تماشاگران این کانال خواهند بود و ای