تقريباً چهارآيه درقرآن، به صراحت به مباحث پوشش پرداخته برخي ازآيات هم به بحث عفاف پرداخته است كه در واقع اين دو از هم متفاوتند. عفاف درواقع، يك خلق است، يك حالت دروني است و يكي از مظاهرش مي‌تواند پوشش باشد. در آياتي كه درباره پوشش است و ما به آنها آيات حجاب مي گوييم، در اصل اينكه نوعي از پوشش را براي زنها مطرح مي‌كند ترديدي نيست، مثلاً آيه 30 و 31 سوره نور، ابتدا با مردان شروع مي‌شودكه مردها و زنها، درنگاه كردن، ازنگاه خاص بپرهيزند، خيره نشوند و درواقع نگاه جنسيتي به يكديگر نداشته باشند و بعد وارد دستوراتي درباره زنها مي‌شود. ، در اينجا دو دستور خاص به زنها مي‌دهد: يكي اينكه شان (شنل يا پارچه بلند و بازي كه روي سر مي‌انداختند) را برسينه افكنند تاگردن و سينه با آن پوشانده شود و زينت‌شان را، جز زينت ظاهر، آشكار نكنند. ادامه آيه درباره نحوه روابطشان سخن مي گويد: ؛ يعني به گونه‌اي راه نرويدكه ديگران متوجه زيورآلات شما شوند. ‌

آيه ديگر به طورخاص، زنان پيامبررا موردخطاب قرارداده كه درباره سخن گفتن و در خانه نشستن زنهاست. ‌آيه سوم، آيه 59 سوره احزاب است كه خطاب به زنها و دختران پيامبر و همه زنان مؤمنين است كه هاي (روسري بلند) خود را برخويش فروافكنند كه اين كار براي اينكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند، بهتر است. ‌

آيه ديگر، آيه 60 سوره نور است كه در آن آمده است (پيرزنهايي كه ديگر از تب و تاب زندگي افتاده‌اند) مي توانند لباسشان را بگذارند. آيا از اين آيات مي‌توانيم اصل و حدود پوشش را بدست آوريم؟ به نظرمن ازاين آيات اصل پوشش استفاده مي‌شود؛ اما در مورد كم وكيفش آن قدر بين مفسران اختلاف نظر هست كه نمي توان با استناد به اين آيات، تمام حد پوششي كه در فقه براي زنها هست، استخراج كرد؛ به خصوص كه يكي از اين آيات مختص زنان پيامبر است و تعميم آن مشكل است. درضمن در ذيل آيه 59 احزاب تعليلي آمده كه ممكن است كسي به آن تعليل استناد كند و بگويدكه اين بيشتر يك بحث اجتماعي را مطرح كرده، چون در اين آيه آمده كه زنهاي پيامبر، دخترانش و زنان مؤمنين، جلبات را به خود نزديك كنند تا مشخص شودكه مسلمانند و مورد آزار و اذيت افراد لاابالي قرار نگيرند. نتيجه كلي اينكه آيات، في‌الجمله، درباره پوشش زن سخن گفته، اما دقيقاً آنچه كه دركتب فقهي مطرح مي‌شود را نمي توان از آيات به دست آورد. ‌

 

◊ پس از چه طريقي مي‌توان كيفيت پوشش را به دست آورد؟

از طريق روايات مي توان كيفيت پوشش را به دست آوردكه در اينجا روايات مختلفي آمده و هركدام به نحوي آن را بيان كرده‌اند. ‌

روايات متعارضي درباره ارتباط زن و مرد وجود دارد، به گونه‌اي كه از يك سو احاديثي تمام بدن زن را عورت دانسته و سخن گفتن زنان با نامحرم را بيش از پنج كلمه جايز نمي‌دانند و به صراحت، حكم به حبس زن در خانه مي‌دهد؛ ولي از سوي ديگر، مطابق برخي روايات، نگاه به چهره زن جايز دانسته شده، چگونه مي توان ميان اين روايات جمع نمود؟

نتيجه دو بخش اول روايات اين خواهدشدكه زن به هيچ‌وجه در منظر مرد قرار نگيرد يا مرد را نبيند و در خانه باشد. آن قدر ما روايات ودليل سيره برخلافش داريم كه گمان مي‌كنم اگرآن روايات صادر هم شده باشد، بايد ناظر برمكان و زمان خاصي باشد. ما مشاهده مي‌كنيم خود پيشوايان ديني، سيره شان، رفتارشان، زنانشان و بستگانشان اين چنين نبودند؛ زنها بيرون مي‌آمدند، رفت و آمد داشتند، و پيامبر درحوادث مهم و مسافرتهايش، زنان را همراه خود مي برد. ازآن طرف مي‌بينيم زنها در زمان پيامبر به كارهاي اجتماعي مشغول بودند، پيامبر را مي‌ديدند، به پيامبر سلام مي‌كردند، پيامبر حالشان را مي‌پرسيد و روابطي كاملاً طبيعي و انساني حاكم بود. روايتهايي كه اين روابط طبيعي زن و مرد را ذكر مي‌كند فراوان و مستند مي‌باشند و از پشتوانه آيات قرآني برخوردارند. (در خود قرآن، داستان دختران شعيب ذكرشده كه موسي را ديدند، با او حرف زدند و... ) ممكن است روايات مخالف، ناظر به اين باشدكه زنها با زنانگي در جامعه ظاهر نشوند؛ يعني آنچه كه روابط را از حالت انساني خارج مي‌كند. ‌

 

◊ آيا حكم حجاب استثنا هم دارد؟

اگرمنظورتان استثنا نسبت به افرادباشد، قرآن را تا اندازه‌اي استثنا كرده؛ پيرزنهايي كه ديگر از تب و تاب زندگي افتاده‌اند و اصلاً در مظان ازدواج نيستند و به تعبير قرآن . قرآن درباره آنها مي‌گويدكه اگر لباسشان را بگذارند، مانعي نيست؛ ضمن اينكه آنها هم بايد از تبرج و خودآرايي بپرهيزند. استثناي ديگر قرآن در مورد ازدواج است كه يك رشته تبعيض‌هايي گذاشته و در امر خواستگاري محدوديت روِيت، فراتر از حد معمول قرار داده شده است. استثناي ديگر قرآن در مورد حالاتي است كه در شرايط اضطراري امكان پذيرنيست؛ مثلاً در بحث معالجه و درمان؛ اما استثنائي كه به صورت طبيعي و مستمر درآيد، مورد نظرنيست. ‌

 

◊ آيا اين استثنائات قرآن در مورد مكان و زمان هم صادق است و حجاب اختصاص به زمان و مكان خاصي دارد؟

خير، كساني كه از آيات و روايات استفاده مي‌كنند، يك حكم ديني درباره حجاب مي‌دهند كه زمان و مكان در آن تأثير ندارد و در واقع زمان و مكان، حكم ثابت الهي را تغيير نمي‌دهد. گاهي زمان و مكان موضوعات يك سري احكام را تغيير مي‌دهد و يا ممكن است در نوع استنباط و فهم فقيه مؤثر باشد. ‌

 

◊ آيا حجاب آموزه‌اي غيراسلامي بوده كه اسلام هم آن را پذيرفته است؟

خير، در تاريخ داريم وقتي آيات حجاب نازل شد، زنها تغيير وضعيت دادند؛ چون شكلي ازحجاب در جاهليت بوده؛ ولي اينكه بگوئيم اصل اين آموزه كاملاً از جاي ديگر آمده درست نيست، چنانكه نمي‌توانيم بگوييم فرهنگ ايراني درحجاب تأثيري نگذاشته است. هرفرهنگي در شكل و فرم حجاب تأثير مي‌گذارد؛ ولي در اصلش نه. ‌

 

◊ حجاب خوب و بد را براي ما تعريف كنيد.

معيارما آموزه‌هاي ديني است و با اين معيار خوب و بد و منفي را تعيين مي‌كنيم و مي‌گوئيم چون دين گفته مرد و زن بايد اين مقدار پوشش داشته باشند، اگراين حد رعايت نشود، حجاب بد و اگر اصلاً نباشد، بي‌حجابي است. ‌

 

◊ بي‌حجابي و بدحجابي چه صدماتي به خانواده و اجتماع مي‌زند؟

قاعدتاً اين مسئله در حيطه روانشناسي است. نمي‌توان بخشي از صدمات آن را ناديده گرفت، ولي از آن طرف هم نمي‌توان تمام خرابيهاي آدمها را به گردن بي‌حجابي و بدحجابي گذاشت. دربسياري از كشورهاي اسلامي حجاب رعايت نمي‌شود؛ ولي نمي توان گفت فسادشان بيشتر از جاهاي ديگر است. در عين حال بي‌حجابي و بدحجابي لوازمي دارد و يك سري مسائلي ايجاد مي‌كندكه ممكن است در برخي زمينه‌ها، موجب خلل و سستي‌هايي در خانواده‌ها شود. بدحجابي و بي‌حجابي يك حالت ندارد، بلكه يك طيف دارد، ممكن است در يك جاهايي از آن، آثار بسيار مخرب داشته باشد؛ اما در جاهاي ديگر آثارش كمتر باشد، اين را نمي‌توان خيلي سنجيد، ضمن اينكه مكان، زمان و اوضاع و احوال هم در آن مؤثر است.

شما در روستاها مي‌بينيدكه يك نوع بدحجابي، به معناي فعلي ديده مي‌شود كه صرفاً موهايشان را خيلي نمي‌پوشند؛ ولي فساد هم نمي‌بينيد. يا فرض كنيد در شمال مي‌بينيد كه زنها پابه‌پاي مردان، در شاليزارها كار مي‌كنند؛ اما فسادي هم نمي‌بينيد. گاهي اوقات هم بي‌حجابي و بدحجابي يك جريان است كه مي‌خواهد مخالفت خودش را به اين شكل نشان دهد ك---ه در آنجا بحث فرق مي‌كند. اين موارد را بايد از هم تفكيك كرد. بنابراين به صورت كلي، نمي‌توان گفت كه تمام مفاسدخانواده واجتماع به مسئله بي حجابي و بدحجابي برمي گردد، بلكه خيلي عوامل ديگرهم درآن تأثير دارد و همچنين نمي توان گفت كه شخصيت زن به حجابش است. اگر زني سواد نداشته باشد، بداخلاق باشد، بدخوباشد، بدخواه ديگران باشد؛ ولي حجابش خوب باشد، آيا مي‌توان گفت كه اين زن با شخصيت است؟ و از آن طرف يك زن فاضل عالم خيرخواه رابي شخصيت بدانيم؛ چون پوشش او آن گونه كه ما فكر مي‌كنيم، نيست. حجاب را نمي‌توان شاخص همه چيز قرار داد، حجاب يكي از كمالات زن است و نبايد آن را به صورت مبالغه‌آميز با شخصيت او مرادف كنيم. ‌

پوشش براي زن لازم است؛ اما مهمتر از آن، شرم و حيا و آزرم و عفاف است كه درباره زنان مشترك است و جزو كمالات انساني است و حجاب هم يكي از مظاهرش است. رابطه شرم، حيا و عفاف باحجاب، درون و بيرون است؛ شرم و حيا و عفاف يك امر دروني و يكي از خلقيات انساني است و در تمام اديان، حتي لذت‌گراها، به عنوان يك خصلت مثبت انساني تلقي مي شود؛ منتها مظهر اين حيا و عفاف، يك مقداري متفاوت است و در اينجا مسئله فرهنگي مي‌شود، يعني مثلاً در جامعه ما اين مقدارپوشش، نشانه حيا و عفاف است؛ ولي دريك جامعه ديگر مثل عربستان كه زنها صورتشان را هم مي‌پوشانند، يك درجه غليظ تراست.