دولت فرانسه چندي پيش در اقدامي عجيب و غيرقابل توجيه، استفاده از حجاب اسلامي را درمكان هاي دولتي ممنوع اعلام كرد. پس ازاين واقعه -كه اكنون به شكل مشابه در ديگر نقاط اروپا و حتي ايالات متحده آمريكا نيز در حال تكرار است و خبر از پروژه اي ازقبل برنامه ريزي شده مي دهد- انتظار اين بود كه مجامع حقوقي و محافل روشنفكري جهان و خصوصا خود اروپا و فرانسه- كه به برخورداري از سنت ديرپاي روشنفكري آزاي خواه معروف است- واكنشي سخت از خود نشان دهند و رجعت اروپاي قرن بيست و يكم به قرون وسطي را برنتابند. اما چنين نشد. يك بار ديگر جامعه بين الملل نشان داد كه هرگز صادقانه طرفدار پاسداري از حقوق بشر- حقوق همه ابناي بشر- نبوده و همواره درپوشش حمايت ازحقوق بشر اعتراض و اهداف سياسي خود را پيش برده است.

درگفت وگويي كه پيش روي داريد تلاش كرده ايم، جنبه هاي حقوقي منع حجاب درفرانسه را با سركارخانم مهرشاد شبابي به بحث بگذاريم.

در چند ماه اخير منع دختران و زنان مسلمان از پوشيدن حجاب اسلامي در فرانسه به صورت «قانون» درآمده است. براي ورود به بحث لطفا درباره چگونگي شكل گيري قوانين و جايگاه حقوقي آن در جوامع مختلف توضيح بفرماييد.

- در جهان امروز عليرغم توسعه اقتصادي، فناوريها، ارتباطات و همين طور توسعه علم و تكنولوژي، ما شاهديم كه جوامع با برخي مسائل نگران كننده و برخي تهديدهاي جدي كه مخل نظم و امنيت و آرامش است، مواجه هستند. طبيعي است كه دولتها موظفند در جهت رفع اين نگراني ها اقدامات جدي انجام دهند. اين مجموعه مسائل نگران كننده كه چالش هاي جدي براي جوامع بوجود آورده است، مسائلي مثل اعتياد، خريد و فروش اسلحه، قاچاق زنان و كودكان است كه در قالب برده داري نوين و مدرن صورت مي گيرد، يا فحشا و نابساماني هاي اخلاقي و خريد و فروش اعضاي بدن انسانها و تعدي به حقوق خانواده ها، خصوصا زنان و... است كه همگي از جمله خطرات و تهديدهاي جدي براي يك جامعه به حساب مي آيد و حكومت ها موظفند با وضع و اجراي قوانين، نظم و امنيت عمومي جامعه را فراهم كنند. لذا اين حق، بلكه وظيفه دولتها و حكومتهاست كه بهداشت جسمي و رواني جامعه را تامين كنند و براي تحقق آن واضع قوانين باشند.

اما در وضع اين قوانين نيز بايد يكسري فاكتورها و پارامترهايي منظور شود كه مورد موافقت اصول و حقوق بين المللي و حقوق عمومي باشد. يكي از اين اصول كه بايد براي وضع قوانين مورد نظر قرار گيرد، اين است كه بر فطرت انساني منطبق باشد. ديگر اين كه بايد موافق عقل و منطق باشد و مورد سوم اين كه بايد به عنوان يك عرف و رويه متداول مورد پذيرش باشد و دست آخر هم اينكه رويه قضايي هم برخلاف آن مسبوق به سابقه نباشد. اين مجموعه مسائل كه خدمت شما عرض كردم از لحاظ حقوقي- هم در حقوق خصوصي، هم در حقوق عمومي و هم در حقوق بين الملل- مورد توافق جميع حقوقدانان است. پس قانوني كه قرار است وضع شود، بايد اين عناصر و معيارها را داشته باشد.

 

¤ با اين مقدمه بايد پرسيد كه آيا اين نگراني هاي عمومي در فرانسه، دولت را مجاب به وضع قوانين منع حجاب كرده يا دولت رأساً و براساس ملاحظات ديگري قانون ممنوعيت حجاب را براي دختران مسلمان وضع كرده است؟

- اين نكته بسيار مهمي است و من با همين مقدمه قصد داشتم وارد اين بحث شوم كه آيا حجاب در اروپا يك دغدغه عمومي است كه دولت با احساس مسئوليت! در اين باره قانون منع آن را وضع كرده است يا خير؟، البته ما الان نمي خواهيم به مباحث ديني و شرعي حجاب بپردازيم و صرفاً از منظر حقوقي موضوع را بررسي مي كنيم كه آيا يك حكومت حق وضع چنين قانوني را دارد يا نه!

ببينيد، بعضي از مفاهيم و واژه ها، ذاتاً داراي حسن و قبح هستند. اين بحث در ادبيات ما هم وجود دارد. حسن و قبحي كه ذاتاً برخي واژه ها دارند و معمولا منحصر به اجتماع و كشور خاصي هم نيست. ذاتاً كار مقبولي است يا برعكس. مثلا صداقت در هر جامعه و در هر ادبياتي داراي حسن است. راستگويي، امانتداري و... به همين شكل نمي توانيد بگوييد در فلان كشور خوب است و در فلان كشور خوب نيست. خيانت، دزدي، تجاوز و تعدي به حقوق ديگران و... نيز داراي زشتي و قبح هستند و تابع فرهنگ هاي خاصي هم نمي باشند.

پس يك حكومت نمي تواند برخلاف اين واقعيت خود را موظف به وضع قانون كند. يعني نمي شود يك حسن ذاتي را با قانون قبيح شمرد و يا يك قبح ذاتي را حسن تلقي كرد و به قانون تبديل نمود. موضوع ديگر هم همان طور كه اشاره كرديم، عرف بين المللي است. معمولا برخلاف عرف يك جامعه قانونگذاري صورت نمي گيرد كه البته اين عرف ها چندين تبصره دارد. از جمله مي گويند اين عرف نبايد ناقض حقوق ديگران باشد. عرف نبايد منسوخ شده باشد. يا عقل و برهان حقوقي نبايد بتواند آن عرف را نفي كند و...

اين دومين ركني است كه بايد براي وضع قانون در نظر گرفت. سومين بحث هم رويه قضايي است. اگر رويه قضايي يك جامعه نشان دهد اين امري كه حادث شده قبلاً هم مسبوق به سابقه و مورد تأييد بوده است، معمولاً آن اتفاق هم مورد پذيرش دولت ها قرار مي گيرد. پس اكنون جاي سؤال باز مي شود كه آيا كشوري مي تواند قانوني وضع كند كه اجازه حجاب را از افراد بگيرد؟

اجازه بدهيد مسئله حجاب را عميق تر باز كنيم. حجاب در واقع يك نوع پوشش است و پوشش در واقع يكي از نقاط تفاوت انسان و حيوان مي باشد، از همان ابتدا كه شما ملاحظه كنيد، ما عرياني مطلق در بشر نمي بينيم زيرا تمايل به پوشش به ذات انسان برمي گردد. حال در گذر سالها و به تناسب تصرف ابراز و... اين مسئله كاملتر هم شده است. البته برخي مي گويند كه پوشش، در مقابل سرما و گرما براي بشر نوعي مصونيت ايجاد مي كرده، اما واقعيت آن است كه در اصل، پوشش يك نوع اعتبار اجتماعي با خود براي مردم به همراه مي آورد.

من در مطالعه اي كه شخصاً پيرامون مسئله پوشش جوامع در كشورهاي غربي و شرقي داشتم، همه چيز بيانگر اين بود كه ميزان پوشش با وقار، اصالت خانوادگي و اصالت فردي و شاخصه هاي طبقاتي و فرهنگي آن اجتماع، يك ارتباط مستقيم دارد و به غير از يك دوره محدود تاريخي در رم، مي بينيم كه اين تناسب ميان پوشش با وزانت و وقار مردم برقرار و مورد تأييد همگان بوده است، از طرف ديگر هر جا قرار بوده يك حالت عنان گسيختگي و گستاخي يا هتك حرمتي صورت بگيرد، ما با ستر پوشش مواجه بوده ايم. به طور كلي همواره اصل بر اين بوده است كه پوشش داراي يك قداست باشد و بالعكس فك پوشش، يك كار زشت و قبيح منظور شود. پس ملاحظه مي كنيد كه پوشش به عنوان يك عرف عمومي و يك عرف جهاني مورد تأييد عموم مردم است.

از نظر حقوقي و قوانين هم يك اصل كلي وجود دارد كه همانطور كه مفهومي براي آزادي تعريف شده است، افراد در انتخاب پوشش هم آزاد هستند. البته مشروط به همان شرطي كه تعريف آزادي دارد. يعني مخل نظم و امنيت عمومي نباشد.

اين تعريفي است كه غرب هم خيلي بر روي آن مانور مي كند و خود فرانسوي ها بعد از انقلاب كبير كشورشان در سال 1789 مدعي بودند كه توانستند آزادي را براي كل جامعه فراهم كنند. خب اكنون ما به عنوان زنان مسلمان سؤال داريم كه همين آزادي در انتخاب حجاب يا پوشش، مگر بخشي از آزادي مورد ادعاي غرب نيست؟!

 

¤ پرونده منع حجاب تاكنون چندين بار در كشورهاي اروپايي و آمريكايي گشوده شده و رويه قضايي محاكم غرب هم نشان مي دهد كه رأي به آزادي در انتخاب حجاب صادر شده است، چه اتفاق تازه اي افتاده كه فرانسه اين رويه را ناديده گرفته است؟

- بله. اين نمونه چندين بار اتفاق افتاده و تاكنون چندين پرونده درباره حجاب در دادگاه هاي آمريكا و اروپا مطرح شده و قاضي هم حكم بر اين داده كه افراد مي توانند در انتخاب پوشش آزاد باشند. اما مسائلي كه در آن پرونده ها مثل پرونده سال 1870 و يا برخي ديگر از پرونده ها مطرح شده و به طور كلي در سده اخير صرفاً بحث مسلمانها نبوده است، اما امروز به طور مشخص مسئله مسلمانها مطرح شده اند.

به هر حال همانطور كه مي دانيد در همه اديان بالاتفاق مسئله حجاب مطرح است، پس جوامع هميشه با اين بحث مواجه بوده اند و چندين بار هم همانطور كه اشاره كرديد چنين پرونده هايي در دنيا مطرح شده است.

به عنوان مثال ديوان عالي آمريكا در سال 1879 حكمي صادر كرد كه در آن قيد شده بود، تنها آنگونه اقدامات مذهبي غير قابل قبول است كه به وضوح معطوف به ناديده انگاشتن وظايف و تعهدات اجتماعي و نقض نظم مطلوب جامعه باشد. از آن پس هم اين حكم به عنوان يك رويه، مورد تأييد همه حقوقدانان بين المللي قرار گرفت.

مجدداً در سال 1919 در آمريكا و در سال 1920 در فرانسه حكمي صادر شد كه هر دو با مختصر تفاوتي تصريح داشتند كه آزادي بيان و آزادي دين، تنها در صورتي محدود مي شود كه امنيت ملي را به مخاطره اندازد.

ملاحظه مي فرماييد كه رويه قضايي دنيا هم نشان مي دهد كه اينها نمي توانند قانوني وضع كنند كه استفاده از حجاب را محدود كند. عقل هم مي گويد كه حجاب و پوشش نمي تواند مخل نظم عمومي و امنيت يك كشور باشد. بلكه نگاه به تاريخ اجتماعي جوامع عكس اين را نشان مي دهد كه نه تنها حجاب مخل نظم عمومي نيست، بلكه مي تواند برقرار كننده نظم هم باشد.

به هر جهت محجوب بودن دختران و زنان البته مشروط به اينكه ساير عناصر اجتماعي هم لحاظ شود، قطعاً موجب كاهش تعرضات جنسي و بسياري از هتك حرمت ها و در نتيجه ايجاد امنيت اجتماعي مي شود.

چند سال پيش آماري توسط محاكم قضايي آمريكا، انگليس و فرانسه به طور رسمي منتشر شد كه اعلام مي كرد در كشورهاي صنعتي و توسعه يافته كه به تناسب توسعه يافتگي شان، بي بندوباري و مفاسد ظاهري هم بيشتر است، اكثر زنان از امنيت فردي و اجتماعي و طبيعتاً خانوادگي برخوردار نيستند. پس اگر هم بخواهيم برطبق همان اصول حقوقي كه خود اين كشورها مطرح كرده اند به موضوع نگاه كنيم، بايد عكس اين مسئله حاكم شود. در نمونه اي ديگر مي شود به گزارش سازمان جهاني بهداشت اشاره كرد؛

مدير كل سازمان جهاني بهداشت طي بيانيه اي در سال 1997 رسماً عنوان كرد كه از هر 5 زن يك نفر مورد تعرض و سوء استفاده جنسي قرار مي گيرد و كشورهاي توسعه يافته و صنعتي بالاترين سهم اين آمار را دارند.

در يك نمونه گيري تصادفي ديگر كه از 240زن در تورنتو- كانادا صورت گرفته، مشاهده گرديد كه 40درصد اين زنان از سن 16سالگي به بعد حداقل يك بار مورد تعرض جنسي و خشونت قرارگرفته اند. پس آن قانوني كه در همين كشورهاي غربي تصريح مي كند آزادي بيان و آزادي دين تا جايي كه مخل نظم و امنيت اجتماع نشود، لازم است، اصلا با وجود حجاب و پوشش محقق مي شود.

من مي خواهم توجه شما را به اين نكته جلب كنم كه پوشش و حجاب نه تنها مخل امنيت و آزادي نيست، بلكه اساسا مي تواند يك عنصر اطمينان بخش براي جامعه و خصوصا زنان، البته به شرط رعايت ديگر شرايط اجتماعي باشد. نكته عكس اين آمار را هم كه كمترين ميزان تعرض و سوء استفاده از زنان و توسل به زور را نشان مي دهد، در كشورهاي اسلامي ملاحظه شده است، البته وقتي ما از نگاه جامعه شناسي به قضيه نگاه مي كنيم، نمي گوييم كه مسايل غيراخلاقي در اين كشورها نيست ولي حداقل در قالب تعرض كمتر ديده مي شود. دليل آن هم پوشش غالبي است كه تاحدي زمينه هاي تعرض و بستر تجاوز را محدود مي كند. در مقابل 6تحقيق مجزا در ايالات متحده آمريكا مي گويد كه بين 14 تا 20درصد از زنان ايالات متحده آمريكا به خاطر مورد تجاوز قرارگرفتن در دادگاههاي اين كشور پرونده تشكيل داده اند و شاكي هستند. پس باتوجه به بحثي كه در ابتدا داشتيم، اصلا دولت هاي غربي براي تامين امنيت شهروندان خود، اكنون موظفند يكسري قوانين محدودكننده تنظيم و اجرا كنند، درحالي كه اين رفتار اخير دولت فرانسه عكس اين درك را نشان مي دهد.

 

¤ جامعه شناسان غرب قطعا باتوجه به آمارها و وضعيت جامعه در غرب، به اهميت پوشش و حجاب در مصون سازي جامعه آگاه هستند. پس نيامده اند براساس علم و اخلاق قانون بنويسند. بلكه ملاحظات ديگري مطرح بوده و به قول خود «شيراك» خواسته اند يكسان سازي فرهنگي كنند و تاكيد هم كرده اند اصولا لائيسيته كه ممنوعيت حجاب به عنوان مصادقي از نشانه هاي ديني از جمله آن است، قابل چانه زدن نيست!

باتوجه به اينكه اشاره كرديد پوشش بخشي از هويت و اعتبار اجتماعي افراد است، چرا مسلمانان امروز به اين بهانه مورد اعتبارزدايي قرارگرفته اند؟

- دين اسلام در فرانسه دومين دين به حساب مي آيد و چيزي بين 5 تا 6ميليون مسلمان در اين كشور زندگي مي كنند اگر فرض كنيم 50درصد اين افراد زن هستند كه طبيعتا همه آنها هم محجبه نيستند، پس درصد بسيار كمي شامل مسئله حجاب مي شوند. مشاهده مي كنيد كه در اينجا كميت زنان محجبه اصلا مطرح نيست. آنچه كه فرانسه و بسياري دولت هاي ديگر غربي را نگران كرده، اين است كه پوشش حجاب، نمادي از مسلمان بودن است و بزرگترين ترس آنها از ترويج فرهنگ اسلام در كشورهايشان است. البته من خواهم گفت كه حجاب تنها نماد نيست كه آنها بخواهند در قانون بگويند چون استفاده از نمادهاي ديني ممنوع است، پس حجاب هم ممنوع است. زيرا حجاب در دين ما يك اصل بااهميت و جدي است. اما فعلا اجازه دهيد از همان نگاه اجتماعي كه آنان وارد شده اند، موضوع را بررسي كنيم. غربي ها هميشه سعي كرده اند به نوعي اسلام را براي مسلمانان ايزوله كنند. بخصوص در حيطه زنان مانورهاي زيادي مي دهند كه مثلا مقدس بودن، مؤمن بودن و يا دين را وارد حيطه اجتماع كردن باعث مي شود، انسان نتواند به مسئوليت هاي اجتماعي خويش بها دهد، خيلي هم تلاش مي كنند كه بگويند اجراي دستورات ديني براي زنان، آنها را ناخودآگاه در خانه نگه مي دارد و درحقيقت از ظهور و بروز شخصيت اجتماعي آنان جلوگيري مي كند...

 

¤ چون اگر اينطور بود ميان حجاب زنان مسلمان و راهبه هاي مسيحي تبعيض قايل نمي شدند، درحالي كه الان اينطور است...

-بله! الان آلمان پرونده اي را به جريان انداخته كه طبق آن زنان مسلمان حق گذاشتن حجاب را ندارند، ولي راهبه هاي مسيحي مي توانند با حجاب كامل در اجتماعات حاضر شوند. هرچند اجتماعاتي هم كه آنان حاضر مي شوند، معمولا اجتماعات بسيار محدودي است. البته در تركيه و چندين كشور ديگر هم اين مسايل وجود دارد كه من فكر مي كنم حجاب درحقيقت خنثي كننده همه تبليغات سوئي است كه آنها باتوسل به آن سعي مي كردند بگويند زن مسلمان، با حفظ شعائر مذهبي نمي تواند در عرصه هاي مختلف اجتماعي حاضر شود. حالت بدبينانه تري هم وجود دارد كه بگوييم اينها با طرح مسئله ممنوعيت حجاب مي خواهند حرمت زن مسلمان را به طور كامل لگدمال كنند و از بين ببرند، زيرا بهرحال حجاب براي زنان معتقد و مسلمان يك حرمت لاينفك به حساب مي آيد.

ضمن اينكه همانطور كه اشاره كردم، حجاب براي ما مسلمانها يك اصل است. حفظ حجاب براي ما تنها يك نماد نيست، بلكه طبق آيات قرآن كريم دستوري است كه در متن و نه در حاشيه به آن توجه داده شده است. اينها با اين كار درواقع مي خواهند مسلمانان را وادار به مخالفت علني با احكام ديني خودشان بكنند و هيچ چيز براي آنها مهمتر از اين نيست كه اين مخالفت توسط خود مسلمانان صورت بگيرد. وقتي يك زن مسلمان ولو تحت فشار، خودش حجابش را كنار بگذارد يعني خودش با دست خودش اصول اسلام را زير پا گذاشته است و اين براي آنها يك موفقيت به حساب مي آيد.

باتوجه به اينكه نزديك به 10000دانش آموز دختر مسلمان در فرانسه تحصيل مي كنند، با اين كار يا اينها را از ادامه تحصيل كه حق هر انساني در هر حاكميتي است محروم مي كنند يا اينكه هر مسلماني بيايد و خودش با كنارگذاشتن حجاب عملا به ديگران بگويد كه من خودم اين بخش از دينم را زير پا گذاشتم، اين مسئله براي آنها خيلي اهميت دارد و درواقع يك حربه سياسي براي آنها تلقي مي شود. لذا مي بينيم كه وارد لابي هاي متعددي با علماي كشورهاي مختلف مي شوند و متاسفانه در برخي موارد هم موفق مي شوند، چنانچه همه شنيديد كه «مفتي الازهر» چندي پيش دقيقا مطابق خواست همين ها فتوا داد كه اگر آنها متوسل به زور شدند، تكليف از دوش زنان محجبه برداشته مي شود. خب اين دقيقا همان خواسته اي است كه اروپايي ها و طراحان پروژه از بين بردن هويت ديني زنان در اروپا و به طور كلي جهان غرب دنبال مي كنند. بايد دانست كه خواسته هاي اروپا از طرح چنين موضوعي چند چيز است:

اول اينكه اجتماع را از حضور زنان مسلمان متعهد و مقيد به مباني اسلامي خالي كنند.

دوم خواسته اند به اين بهانه و به خيال خودشان با اين تحقيركردن اصول ديني مسلمانان، فتح بابي كرده باشند براي ساير تعدي هاي خود به اسلام و سوم اينكه مسلمانها هيچ ظهور و بروز نماديني در اجتماع نداشته باشند.

 

¤ با توجه به اين اهداف بلندمدت اروپايي ها در خدشه داركردن هويت مسلمانان، جايگاه ويژه اي براي مقاومت خصوصا مقاومت زنان در اين باره ترسيم مي شود. با توجه به اينكه اين ممنوعيت در فرانسه به صورت قانون درآمده است، فكر مي كنيد مقاومت ها و اعتراضات تا چه حد موثر باشد؟

- طبيعي است كه ماندگاري يا تجديدنظر درباره قوانين بستگي زيادي به عكس العمل هاي اجتماعي دارد. همان طور كه مي دانيد سابقه اين مسئله در فرانسه به سال 9891 برمي گردد كه دو دختر محجبه مراكشي را فرانسوي ها از مدرسه اي در پاريس اخراج كردند. همان زمان موج مخالفت ها و اعتراضاتي كه در خود پاريس و متعاقب آن مسلمانان ديگر كشورها از طرق مختلف به آموزش و پرورش پاريس كردند، منجر به اين شد كه اين پرونده از آموزش و پرورش به يك دادگاه عالي اداري رفت و عملا يك جايگاه قانوني به خود گرفت و اين حكم صادر شد كه داشتن حجاب، نقض اصول لائيسته نيست، مگر اينكه هدف از آن، تبليغ اسلام به عنوان يك ايدئولوژي باشد و مانع از جريان عادي آموزش و پرورش شود. يعني موج مخالفت ها باعث شد اين حكم به نفع دختران مسلمان صادر شود و بر طبق همان مقدمه اي كه درباره رويه قضايي عرض كردم اين حكم هم نشان مي دهد كه حجاب منافاتي با اصول لائيسيته كه فرانسوي ها امروز آن را بهانه منع حجاب كرده اند، ندارد.

امروز هم اگر ابراز مخالفتي صورت نگيرد دولتمردان فرانسه آن را براي خود موفقيت تلقي مي كنند و البته آن وقت اين مسئله به كل اروپا سرايت مي كند. كمااينكه در كشوري چون مصر سرايت كرده و اين خيلي خطرناك است. البته همين بحث دليل بر اهميت حجاب به عنوان مظهر مسلمان بودن زنان است و نشانه اي از اعتقاد زنان- نه زنان در انزوا- بلكه زنان پويا و در متن اجتماع دارد و دروغ محض است كه آنها بخواهند لائيسه را بهانه حذف آن كنند، زيرا مراحل لائيسيته مسائلي را كه نشانه هاي مذهبي داشته باشد، نفي مي كند. درحالي كه همان طور كه آنها خودشان به خوبي مي دانند، حجاب نشانه نيست و جزو تعاريف اصلي و اعتقادي مسلمانان است. مضاف بر اينكه طبق همان تعريفي كه آنان از آزادي دارند، نمي توانند با اصول اديان مختلف، مخالفت كنند.

به هرحال قطعا مخالفت و اعتراضات مدبرانه و حقوقي مسلمانان در اين ماجرا نقش دارد و سكوت و بي تفاوتي در برابر آن، راه را براي ادامه اين مسير هموار مي كند. شما مطمئن باشيد كه منع حجاب در فرانسه در واقع تست حساسيت مسلمانان است. اگر طراحان آن خود را موفق ببينند، من مطمئن هستم كه اين مسئله به سرعت به ساير نقاط هم سرايت خواهد كرد زيرا مسئله آنها اسلام است، نه نشانه هاي ديني.

 

¤ بعيد به نظر مي رسد كه تنها نشانه ديني كه در اروپا به چشم مي آيد، حجاب و نشانه اي اسلامي باشد، زيرا فرهنگ غرب به اين شكل است كه اكثر فرقه هاي ديني و غيرديني براي خود علامتي دارند، چرا ممنوعيت عليه مسلمانان در اولويت قرار گرفته؟

- البته در قانوني كه به مجلس فرستاده اند، صليب هاي بزرگ و كلاهاي يهوديان هم آمده است ولي با آن چيزي كه برخورد مي شود، به هيچ وجه آن موارد نيست. نكته مهم تر اين است كه در قانون اخير نشانه هاي ديني قيد شده اند ولي به نشانه فرقه هاي ضداخلاقي مثل هم جنس بازان كه از جمله مشمئزكننده ترين اقشار جامعه غرب هستند، هيچ حساسيتي نشان داده نشده است بسياري از هواداران اين قبيل فرقه ها با سوراخ كردن گوشهاي خود يا نوع آراستن ظاهر و اصلاح و لباسهايي كه به تن مي كنند به روشني اعلام مي كنند كه عضو فلان گروه و فرقه هستند. به هرحال اين حلقه ها، گوشواره ها، لباسها و... نشانه اي در جهت اشاعه اكيپ هايي است كه آنها به آن تعلق خاطر دارند كه اغلب اينها هم مخل امنيت خانواده و اجتماع هستند. پاسخ به اين سوال كه چرا قوانين عليه اينها وارد عمل نمي شود، تنها موجب رسوايي بيشتر غربي ها و موضعين اين قوانين است.

 

¤ اين در واقع يكسان سازي فرهنگي نيست، به عبارتي اسلام ستيزي است كه نشان از آغاز يك حركت ضداسلامي در اروپا دارد. چه اتفاقي در سالهاي اخير رخ داده كه سياستمداران غرب را وارد اين مبارزه ايدئولوژيكي آشكار كرده است؟

- دقيقا همين طور است. متاسفانه دنيا همواره شاهد اين موضوع است كه دولتهاي بزرگ هميشه قوانين را بر مبناي حفظ منافع خودشان تفسير و يا قوانين موجود را براساس خواسته هاي خودشان ملغي مي كنند. به عبارتي بازي با واژه ها براساس منافع كشورهاي بزرگ صورت مي گيرد.

به عنوان مثال كشوري مثل امريكا كه خودش تقويت كننده اصلي جريان تروريسم در جهان بوده و اساسا تربيت كننده و تقويت كننده تروريسم در دنيا بوده براي به جريان انداختن ماشين كارخانه جات تسليحاتي خود و خيلي بهانه هاي ديگر ناگهان مدعي رهبري جريان ضدتروريسم مي شود. همين بازي با واژگان درباره مفهوم آزادي هم صدق مي كند. امروزه اگر ما بخواهيم يك تعريف كاربردي و واقعي از آزادي در نگاه غرب مطرح كنيم، بايد بگوييم «مردم دنيا آزاد هستند تا جايي كه منافع دولتهاي استكباري را در خطر نيندازند.»!

امروز غرب نگران رشد موج اسلام خواهي در جهان است. شايد در سه دهه گذشته جوانان غربي، به تفكرات نهيليستي و پوچ گرايانه و... روي آورده بودند و زندگي خود را بر اين اساس تنظيم مي كردند كه البته هيچ خطري براي دولتهاي مستكبر نداشت. اما امروز رويكرد جواناني كه به دنبال رستگاري مي گردند، حتي در غرب به شدت به سمت اسلام متمايل شده است آنها مشاهده مي كنند كه با اسلام مي توانند يك زندگي آرماني و مناسب و توام با آرامش داشته باشند، اما اين رويكرد از نگاه دولتمردان غرب يك تهديد تلقي مي شود. زيرا اسلام يك دين ظلم ستيز و استكبار ستيز است. اسلام با مظاهر فساد مخالف است و تحقق اين آرمانها يعني فرو ريختن حكومتهاي غرب. زندگي مدرن صنعتي يعني تامين نيازهاي اقتصادي و رفاه به هر قيمت، و ممكن است قيمت آن ظلم و تعدي و تضييع حقوق ديگران باشد، ممكن است بي تفاوتي به رويدادهاي دروني يك كشور باشد و ممكن است خيلي مواردي باشد كه دين اسلام آنها را نمي پذيرد. لذا ما اين گامها را اقدامات نخستين در جهت مهار موج اسلام خواهي در دنيا تلقي مي كنيم كه با بهانه هايي واهي چون يكسان سازي فرهنگي و احقاق قوانين لائيسته و... مطرح مي شود.

 

¤ نشانه هايي كه دال بر شكل گيري موج اسلام خواهي در غربي ها باشد را در چه مي دانيد و چه اتفاقاتي در سالهاي اخير موجب ايجاد اين رويكرد شده است؟

-ما معتقديم اين يك سير طبيعي است. حقيقت خواهي انسان يك امر فطري و يك سير منطقي است. بهرحال حكومتها تا مدتي مي توانند، انسانها را به دور از واقعيت هاي موجود نگهدارند. در سالهاي گذشته رشد تكنولوژي و شكل گيري زندگي هاي مدرن انسانها را در يك خلا انساني و اخلاقي قرار داده است. در واقع، متعاقب رشد صنعتي و تكنولوژي در جامعه، بسياري از مفاهيم ارزشي مردند.امروز، انسان اين خلاها را حس مي كند و فطرت كمال طلبي و رشدخواهي، او را به مرحله اي رسانده است كه به جستجوي آرمانهاي متعالي انساني و اخلاقي برخيزد. او حداقل به دنبال چيزي است كه زندگي دنيا را براي او در شرايط امني قرار دهد.

در هر صورت قوام خانواده ها و اخلاق اجتماعي و... مسائلي هستند كه امروز در غرب متزلزل به نظر مي رسند و مردم به دنبال راههاي نجات از اين پوچي ها مي باشند. وقتي شما به آمار خودكشي ها در غرب مراجعه مي كنيد، مي بينيد كه اين رقم دردو قشر مرفه و فقير به يك اندازه زياد است. نتيجه اين است كه اقشار مرفه و ثروتمند جامعه غربي هم از فقر و شايد مرگ ارزشهاي اخلاقي و انساني به بن بست رسيده اند. در عوض مي بينيم كه اسلام گرايي در ميان دانشگاهيان اروپا و آمريكا جايگاه پيدا كرده و مطرح شده است.

 

¤ يك روزنامه فرانسوي نوشته بود: « فرانسه با اين رفتار، خود را وارد معركه اي كرده است كه بنيادگرايان مسلمان مي خواستند. به اعتقاد آنها با روند موجود، مسلمانان فرانسه بسوي راديكاليزم گام برداشته و اين همان چيزي است كه بنيادگرايان افراطي خواستار آن هستند. «فكر مي كنيد ارائه چهره زشت و اهل درگيري از مسلمان و احياناً جرياناتي مثل طالبان در اروپا در قالب اين طرح فرانسه جايي داشته باشد؟

- البته ممكن است اين اتفاق بيفتد. من قبل از اين هم اشاره كردم كه براي آنها خيلي مهم است كه چهره اسلام توسط خود مسلمانان تخريب شود. اين اتفاق هم با تسامح در برابر قوانين ديني-الهي اسلام ممكن است و هم با خشونت گرايي هاي افراطي و غيراخلاقي. در آن صورت، غربي ها در هر دو حالت مي توانند بگويند كه اسلام آن دين آرماني كه به نظر مي رسد نيست. البته ما قايل به اين موضوع نيستيم كه هيچ راهي براي اثبات حقي كه داريم وجود ندارد. من معتقدم مسلمانان از راههايي مثل رسانه ها، اينترنت، بيانيه هاي جهاني، تظاهرات و... بايد نظرات و مخالفتهاي خويش را نسبت به اين امر داشته و در اين كار هم بسيار هوشيار باشند.

همان طور كه شما اشاره كرديد تولد طالبان توسط آمريكا براي اين بود كه يك چهره خشن، به دور از منطق و منفور از اسلام ساخته شود. هدف دوم آنها ايجاد يك گروه فشار بر عليه گروههاي مخالف خودشان در منطقه بود كه البته عاقبت اين گروه گريبان خودش را گرفت. البته تحليل هاي مختلفي درباره طالبان قابل طرح است كه در اين گفتگو نمي گنجد. بهرحال ما براساس مبنا و روشهاي قرآني استدلالات و برهان هاي منطقي و محكمي براي اثبات حقوق خود داريم كه معقول ترين راه براي مقاومت در برابر زياده خواهي هاي غرب است.

 

¤ چرا فرانسه؟

اين كشور با وجود اينكه خود را منادي آزادي در اروپا مي داند چرا خود را در نوك پيكان اين رفتار ارتجاعي و قرون وسطايي قرار داد؟

- البته آلمان و بعضي كشورهاي ديگر هم در اين ماجرا مطرح هستند. اما براي پاسخ دقيق تر اجازه بدهيد تاريخچه مختصري از بحث «فمينيسم» دراين باره ارائه دهيم تا به موضوع امروز فرانسه برسيم. در سال 1879 و متعاقب انقلاب كبير فرانسه، لايحه اي باعنوان لايحه حقوق بشر تنظيم و تدوين شد. به اعتقاد حقوقدانان آن زمان، اين لايحه كه مسئله برابري و حقوق انساني را مطرح مي كرد، زنان را در بر نمي گرفت. اصلاً زنان در اين لايحه جايگاهي نداشتند. به عبارتي وقتي برابري انسانها در آنجا مطرح مي شد، اساساً زنان از آن خارج بودند تا حدي كه اين لايحه به نام لايحه حقوق مردان معروف شد. لذا با مخالفت زنان در فرانسه روبرو شد. خانمي كه از رهبران انقلابي فرانسه بود اعلاميه جديدي به نام حقوق زنان منتشر كرد كه درواقع اعتراضي بود به اعلاميه حقوق بشري كه فرانسه تدوين كرده بود. البته بعدها اين خانم به جرم ضدانقلابي شدن در برابر انقلاب فرانسه زير گيوتين رفت. ولي اين مسائل آغازي بود براي شكل گيري يك سري نهضت هاي زنانه در اروپا و آمريكا و در يك همايش زنانه كه به همايش «سن كافالز» معروف شد اعلاميه اي صادر شد كه بند اول تكميل كننده اعلاميه حقوق بشر فرانسه به حساب مي آمد در آنجا عنوان شده بود كه حقوق مردان و زنان مساوي است و اين مسئله در سالهاي مياني قرن 19 اتفاق افتاد. اما پايگاه اصلي آن جنبشي بود كه در فرانسه وجود داشت كه تلاش كرد زن را هم به عنوان يك انسان مطرح كنند و حقوق او را مساوي حقوق مردان بداند.

در اوايل قرن بيستم هم در انگلستان جنبشهاي زنان مطرح شد كه نهايتاً منجر به اين شد كه زنان انگلستان در سال 1918 و در آمريكا سال 1920 حق رأي پيدا كردند. با تأسيس سازمان ملل در سال 1945 يك اعلاميه جهاني منتشر شد كه همه افراد بشر را به عنوان انسانهاي مساوي خوانده بود كه همگي برابر هستند و اين همان اعلاميه حقوق بشر معروف است كه هم اكنون مورد قبول همه جوامع بين المللي واقع شده است. تا سال 1948 تمام جنبش هايي كه درجهت آزادي زنان مطرح بود، برخورداري مساوي از فرصت ها را براي زنان و مردان عنوان مي كرد. اما از سال 1960 به بعد، يكسري موجهاي افراطي و راديكال در رابطه با بحث زنان مطرح شد كه ديگر دغدغه آنها استفاده برابر از فرصتها نبود. بلكه آنها تشابه كامل زن و مرد را در تمام موقعيت ها و زمينه ها مطرح مي كردند. تاحدي كه البته برخي هم فراتر از تشابه رفتند و بحث زن را به عنوان جنس برتر مطرح كردند. از سال1960 اين موضوع عنوان شد كه آزادي يعني برداشتن هر چيزي كه جنسيت زن و مرد را بخواهد از هم جدا كند و از آنجا كه فرانسه همواره خودش را پيش قدم در راه آزادي مي دانست و همين الآن هم بسياري از جنبشهاي راديكال كه گذاشتن حجاب را يك تمايز ميان زن و مرد مي دانند در فرانسه هستند، سبب شد كه اين اتفاق از فرانسه شروع شود. البته همانطور كه گفتيم برداشتن اين تمايزات بهانه است زيرا در رابطه با مثلاً راهبه ها اعمال نمي شود. آنها حجاب را مستمسكي براي مقاصد ديگر خود قرار داده اند ولي در هر صورت يكسري مفاهيم فمينيسم راديكالي در اين قضيه بي تأثير نيست.

 

¤ به عنوان آخرين سؤال و باتوجه به اينكه بهانه قانوني منع حجاب را نقض اصول لائيسته اعلام كرده اند، لطفاً درباره مفاد و اصول اين تفكر توضيح دهيد و بفرماييد كه اساساً چه تفاوتها و چه شباهتهايي با مفهوم آزادي دارد؟

- تعريف كلي اين قضيه يعني اينكه افراد فارغ از گرايشات ديني و مذهبيشان از حقوق اجتماعي يكسان برخوردار باشند، اما اين ظاهر قضيه است. اما يك قدم جلوتر مي آيند و مي گويند شهرونداني كه امكانات مي گيرند، نبايد به هيچ عنوان گرايشات مذهبي را در تعاملات اجتماعي دخيل كنند.

اين شروع قضيه است و بعد تحليل مي كنند كه شما مي توانيد در داخل خانه خودتان هر ايمان و مسلكي را داشته باشيد ولي وقتي از خانه خارج شديد، به هيچ عنوان حق نداريد، اين ايدئولوژي و اعتقاد را ظاهر كنيد. اما باز همان سؤال مطرح است كه چرا اين مسئله درباره دين و اسلام است و آنهايي كه جامعه را به منجلاب فساد و تباهي مي كشانند را شامل نمي شود.

در پايان اميدوارم همبستگي ميان مسلمانان باتوجه به جمعيت بزرگي كه دارند، بتواند با عملكردي خوب و مناسب كاري كنند كه كشورهاي غربي فراموش كنند مي توانند براي ما تصميم بگيرند و ان شاءالله با حركتهايي حساب شده راههاي سلطه بر متكبران بسته شود.

 

¤ با تشكر از شما كه در اين گفت وگو شركت كرديد.