در یكی از بخشنامه های صدا سیما بر مساله چادر پوشیدن زنان تاكید شده است و اینكه به هر حال باید میزان چادری ها در فیلم ها بیشتر شوند....اما خدا وكیلی بروید و فیلم ها رو ببنید روابط نوع آرایش و ارتباطات و با یك دید كلی عفاف و حیای حاكم رو بر روابط این چادری ها نگاه كنید و بعد ببیندی داریم چه الگوهایی می سازیم. البته بگذریم در جاهایی هم مسئولین وجود این همه آرایش و رنگ و لعاب رو به خاطر اشكال در گیرنده ها می دانند.... !!!


سالهاست كه از پیروزی انقلابی به نام اسلام در ایران می گذرد و داعیه داران و ذی نفوذان این نهضت همواره بر این نكته اصرار داشته اند كه انقلاب ما پیش از آنكه یك انقلاب سیاسی باشد، یك انقلاب فرهنگیست و شاید انگیزه های اصلی شكل گیری این انقلاب هم حداقل در بین بدنه اصلی انقلابیون و همچنین راس هرم نهضت یعنی امام خمینی(ره) هم غیر از این نبوده است.

فرهنگی كه متاثر از پیشینه غنی ایرانی و آمیحته با آموزه های متعالی اسلامی امیدواری زیادی را در بین روشنفكران فرهنگی و عموم مردم ایران ایجاد كرده بود و همین مساله باعث شد كه پهلویِ گمگشته در زرق و برقِ فرهنگ غربی و غافل از فرهنگ اصیل ایرانی اسلامی به راحتی سر تعظیم در برابر خواسته ایرانیانی كه آن زمان نه با غم نان كه با انگیزه های انسانی و اسلامی جان خود را طبق اخلاص گذاشته بودند فرود آورد.

اما به راستی بعد از گذر این همه سال و بعد از فدا شدن این همه جان های عزیز در راه حفظ این انقلاب، چه بر سر فرهنگ این مملكت آمده است چه اندازه توانسته ایم پایه های فرهنگی این مملكت را محكم كنیم و جوانان این مرز و بوم را با فرهنگ اصیل خود آشنا و در مسیر درست فرهنگی كه ریشه در آن دارند سوق دهیم. این را ناگفته می توان از وضعیت فرهنگی حاكم بر مجامع عمومی ، محافل، مجالس و خیابان هایمان در خواهیم یافت. و هر بیننده منصفی می تواند تشخیص دهد كه به دنبال چه بوده ایم و به كجا رسیده ایم. مگر اینكه بخواهیم سر در لاك خود فرو ببریم و بگوییم ایشالا گربه است.

دولت های متعدد آمدند و رفتند یكی داعیه فرهنگ سازی داشت و دیگری داعیه اقتصادی و دیگری و دیگری و الی آخر ولی جامعه ما حركت وارونه خود را در جهت فاصله گرفتن از فرهنگ اسلامی به سوی فرهنگ غربی هر بار تند تر و تند تر می كرد و نمونه اش را هم اكنون در كف خیابان های تهران خواهید دید. به گونه ای كه مهمانی كه از غرب آمده بود باتعجب می گفت كه شما چگونه می توانید در فضای جنسیتی ای كه در ایران وجود دارد زندگی كنید  به اعتقاد او میزان تحریكات جنسی كه از لابه لای حجاب های نامتعارف و تحریك آمیزی ( كه فقط پوشاندن بخشی از موهای سر زنان باعث رضایت مسئولین فرهنگی بود)، عامل تحریك كننده ای است كه حتی یك فرد غربی را هم آزار میدهد. و اینجاست كه می فهمیم كه چه نام برازنده ای برای این شهر انتخاب كرده ایم، تهران شهر اخلاق.

اما به راستی چه كسی مقصر است، مردم، غرب، دستگاههای تبلیغاتی، جذابیت های جنسیتی.....چه چیزی و چه عاملی ما را به اینجا كشانده است...شاید از دید یك مدیر فرهنگی عامل اصلی و اساسی در این زمینه دشمنی های غرب و جذابیت های فرهنگ برهنگی غرب برای جوانان، ماهواره و...هر چیز دیگری غیر از تصمیمات و اقدامات متولیان فرهنگی جامعه باشد....اما خدا وكیلی یك سوزن هم بیایید به خودمون بزنیم ..من می گویم دشمنی دشمن خوب مشخص است و ذات دشمن دشمنی است و از این بابت هیچ حرفی نیست و اگر غیر این باشد دشمن نیست ...تمام درد فرهنگی ما از دوستان است..می خواهم بپرسم كه 34 سال است كه تمام ابزار های تبلیغی، رسانه ای ، فرهنگی، اجتماعی در اختیار ماست...كدام اقدام مثبت و سازنده فرهنگی انجام داه ایم كه اگر هم اكنون حكم كشف حجابی داده شود عموم مردم نه  به اندازه  زمان رضاخان كه حاضر به اهدای خون خود در مقابل نفوذ فرهنگی غرب بودند بلكه به اندازه یك مقاومت مدنی ساده هم حاضر به پرداخت هزینه های اندك باشند.

می خواهم بدانم وقتی كه جریان فرهنگی حجاب تبدیل به یك جریان پلیسی در طول این همه سال شد آیا محصول این جریان ایجاد عفاف در جامعه بود..چند در صد از جوانان ما اعم از دختر و پسر فلسفه حجاب و عفاف را درك كرده اند وحرف های كلیشه ای و تكراری را در جواب سوالات متعدد خود دریافت نكرده اند .می خواهم بپرسم كه حط مشی عفاف آیا به دنبال خود حجاب را هم در پی نداشت كه تمام دغدغه سیاست گذاران و تصمیم گیران به جای ترویج فرهنگ عفاف معطوف به پوشش شد...چه كسی می تواند پاسخ گو باشد وقتی جریان فرهنگی عمده جامعه در دست افراد بی اطلاع از حوزه فرهنگ قرار می گیرد آیا نتیجه ای غیر از این دارد كه مدیریت فرهنگی جامعه را بخشنامه ای كنیم...یكی ازدوستان حرف جالبی می زد می گفت یك بار معلم انشایی به یك پسر ثروتمند می گوید درباره فقر انشا بنویس ...او می نویسد كه ما در خانه خیلی فقیر هستیم، همه جای اینجا بوی فقر میدهد...حتی معلم خصوص ام هم فقیر است، استاد زبانم ، پزشك خانوادگیمون، همه 12 مستخدممون و خلاصه همه فقیر هستند....بلی او هم میخواسته درباره فقر بنویسد ولی فقر بر اساس برداشت خود و شناختی كه از فقردارد...وضعیت فعلی ما هم الان این گونه است...الان مدیران بی اطلاع از فرهنگ در پی فرهنگ سازی هستند برایتان مثال می زنم تا قدری ملموس تر شود...در یكی از بخشنامه های صدا سیما بر مساله چادر پوشیدن زنان تاكید شده و اینكه به هر حال باید میزان چادری ها در فیلم ها بیشتر شوند....اما خدا وكیلی بروید و فیلم ها رو ببنید روابط نوع آرایش و ارتباطات و با یك دید كلی عفاف و حیای حاكم رو بر روابط این چادری ها نگاه كنید و بعد ببیندی داریم چه الگوهایی می سازیم. البته بگذریم در جاهایی هم مسئولین وجود این همه آرایش و رنگ و لعاب رو به خاطر اشكال در گیرنده ها می دانند.

جالب است بسیاری از فیلم ها و سریالهایی كه هم اكنون به نام فرهنگی ساخته می شود این گونه است جامعه آماری اینگونه فیلم ها در تلویزیون ما بسیار است اما یك نمونه كه هم اكنون در حال پخش است را ذكر می كنیم فیلم "راستش رو بگو" اخیرا به عنوان یك فیلم ارزشی و فرهنگ ساز از شبكه یك سیما در حال پخش است....باید بگوییم كه تنها نكته مثبتی كه این فیلم دارد این است كه به اندازه ای چندش آور و شعارگونه و نصیحت محوره كه كمتر بیننده ای جذب آن می شود  و الا در صورت جذب بیننده واقعا  یك فاجعه فرهنگی به تمام معناست.

در واقع یك دروغ بزرگ به نام راستش را بگو...صحنه های غیر واقعی، رابطه پنهان، روابط اروتیك و فانتزی، جلوه های فراماسونری، برداشت های شخصی و وارد كردن نظرات عجیب و غریب در دین، ساخت فضاهای دروغین از دانشگاه(آخه خدا وكیلی كدوم دانشگاه و كدوم روابط استاد و شاگردی اینجوریه) تنها بخشی از فجایعی است كه در این فیلم دیده می شود.

علی رغم استفاده كارگردان از بازیگران خوش چهره و بعضا باتجربه و تراز اول كشور خوشبختانه در جذب مخاطب كوچك ترین توفیقی را نداشته است.

خراب كردن شعار قشنگ راستگویی و صداقت و استفاده از فضاها و اتفاقات غیر واقعی و روابط ناصحیح برای انتقال یك پیام اخلاقی، الگوسازی نادرست و غیر متعارف و مغایر با فرهنگ و عرف  ایرانی و اسلامی روشی است كه همانا نشان دهنده  این اعتقاد است كه شاید سازندگان اینگونه فیلم ها معتقد به این  شعار هستند كه  هدف وسیله را توجیه می كند.

البته نگاه بدبینانه تر این است كه واقعا سازندگان مانند آن پسر ثروتند كه از فقر بی اطلاع بوده اند نیستند بلكه واقعا دانسته و با علم كافی مدیران فرهنگی را دور زده اند و به دنبال الگو سازی از جوان  ایرانی به شیوه غربی و بر اساس خواسته خودشان هستند...زن مذهبی كه تنها وجه ممیزه اش با دیگران چادر پوشیدنش است، دروغ می گوید، ، آرایش غلیظ دارد در روابط آزاد و روشنفكرانه خود عفاف را رعایت نمی كند ..ولی چادر هم به سر دارد...یعنی حجاب منهای عفاف و یا از سوی دیگر پسر مذهبی ایرانی هم به شكل دیگری فقط این نام را به یدك می كشد و الگوی جوان ایرانی هم یك الگوی غربی با پوشش اسلامیست.

حال سوال این است تازمانی كه ما قائل به فرهنگ سازی از طریق بخش نامه یا به زور سر نیزه هستیم ایا باز هم باید امید به پیشرفت در این زمینه داشته باشیم...نتیجه فرهنگ بخشنامه جز این نیست كه بسیار هستند افرادی  كه بخش نامه های شما را رعایت می كنند ولی از همان طریق الگو سازی های خود را انجام می دهند و شاید بعدهامورد تقدیر شما هم قرار بگیرند در حالی كه به نام شما و كام دیگران كار كرده اند.

به نظر می رسد تنها راهكار و دم دستی ترین راهكار در حال حاضر استفاده از مدیران متعهد و آشنای به فرهنگ است و البتهتصحیح روند مدیریت فرهنگی در عموم بخش های جامعه می تواند اولین گام برای تصحیح روند و وضعیت فعلی باشد...باید راه را ابتدا ساخت تا رفتن به سوی مقصد هموارتر شود. باید از مسئولین فرهنگی ای استفاده شود كه جریان های فرهنگی را به خوبی می شناسند و به راحتی در زمینی كه دیگران برایشان تدارك دیده اند بازی نمی كنند و سره و ناسره فرهنگی را از هم تشخیص می دهند و الا هیچ بند و بخشنامه ارزیابی نشده ای نمی تواند گرهی از معضلات فرهنگی ما بگشاید.